ديدگاه شيخ مفيد - رنج های زهرا (سلام الله علیها) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رنج های زهرا (سلام الله علیها) - نسخه متنی

سید جعفر مرتضی عاملی؛ مترجم: محمد سپهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ديدگاه شيخ مفيد

سرآغاز

استشهاد به اقوال دانشمندان

اجماع در مظلوميت زهرا عليهاالسلام

گفتار شيخ مفيد در الارشاد

آنچه شيخ طوسى گفته، شيخ مفيد نمى گويد

كتاب الاختصاص، نوشته ى شيخ مفيد

نسخه هاى كتاب الاختصاص

سرآغاز

كسانى هستند كه تلاش دارند در هر آنچه بر زهرا عليهاالسلام گذشته جز تهديد به آتش زدن خانه او و غصب فدك، ايجاد شك نمايند. حتى از شدّت همين تهديد كاسته، آن را يك تهديد صورى مى دانند يا اين ادعا كه: «كسانى كه خليفه ى دوم براى تهاجم به خانه ى زهرا عليهاالسلام آورد، دلهايشان مالامال از محبت زهرا عليهاالسلام بود، حال چگونه مى توانيم تصور كنيم كه به او هجوم آورند». او مى گويد: «مردم به زهرا عليهاالسلام احترام مى گذاشتند و او را گرامى مى داشتند. لذا اقدام به كارى بر ضدّ او، كار سهل و آسانى نبود». يعنى: تهديد به آتش كشيدن خانه اش صورى بود نه جدّى. وى مى افزايد: «سركرده ى مهاجمان، زهرا عليهاالسلام را استثنا كرد و از دايره ى تهديد بيرون برد». چه كلمه ى «و إنْ» را كه او در پاسخ كسى كه گفت: «فاطمه در خانه است» بر زبان راند، چنين تفسير كرده:

«منظور از «وَ إنْ» اين است كه ما به فاطمه كارى نداريم بلكه براى دستگيرى و بازداشت على آمده ايم». سپس به آنچه در فصل پيش آورديم و در فصلهاى ديگر خواهيم آورد، استشهاد كرده است.

آنچه در اين فصل مى خواهيم بدان اشاره كنيم، اين است كه گفته هاى برخى از بزرگان مذهب و پرچمداران علم و دانش را مؤيد گفته هاى خود مى داند. وى در اين باره به ديدگاه چند تن از بزرگان شيعه استشهاد كرده است:

1- شيخ مفيد رحمه اللَّه.

2- آيةاللَّه شيخ محمد حسين كاشف الغطاء رحمه اللَّه.

3- آيةاللَّه سيد عبدالحسين شرف الدين رحمه اللَّه.

در اين فصل، ابتدا سخنان شيخ مفيد رحمه اللَّه را مى آوريم و سپس توضيح مى دهيم كه اين سخنان در اثبات گفته هاى وى مفيد نيست. اين مهم را طى چند مطلب بيان مى كنيم.

استشهاد به اقوال دانشمندان

گفتيم كه وى در تأييد تشكيكات خود در ماجراى زهرا عليهاالسلام و بلايا و مصائبى كه بر آن حضرت گذشت، به گفته هاى برخى از بزرگان علماى مذهب مثل مفيد، كاشف الغطاء و شرف الدين استشهاد مى كند. پيش از ورود به مناقشه ى صحت آنچه به نان نسبت داده، ميل داريم يك مسأله مهم را در مورد استشهاد به اقوال علماء به طور كلى تذكر دهيم. پس مى گوييم: و ى در مخالفتهاى فراوان خود در امور دين كه مورد پذيرش و اجماع بزرگان و دانشمندان است، عذر مى آورد كه فلان عالم اينگونه گفته و فلان عالم آنگونه. وى در اينگونه عذرآورى خويش به مسائل فقه بسنده نمى كند بلكه آن را به عقايد، تاريخ، تفسير، و ديگر زمينه ها نيز مى كشاند. گاهى اوقات نياز پيدا مى كند كه پيش از اعلان عقايد خود با مقدمات گوناگون چنان زمينه سازى كند كه از زشتى و شگفتى آن بكاهد. سپس در مناسبتهاى پى درپى اظهار مى دارد كه هنوز سرگرم بررسى موضوع است و در همين زمان به گونه اى اشاره مى كند كه منتظر نتايج مطلوب است.

آنگاه كه هيچ يك از فقها را موافق گفته هاى خود نديد به اعتبار احتياط وجوبى به نقيض گفته اش پناه مى برد و با اين اقدام، به موافقت خود با فتوا در آينده
اشاره بلكه در مسير رسيدن به آن جهت گيرى مى كند. مثلاً قول به اينكه احوط حرمت ريش تراشيدن است، را گامى در راه رسيدن به فتواى حليت و قابل استشهاد براى آن مى داند. پس ملاحظه مى كنيد كه مى گويد: فلان عالم و فقيه معروف نزد توده ى مردم، اولين كسى است كه چنين گفته است. هنگامى كه به كتابها و دانشنامه هاى فقهى مراجعه مى كنيد، مى بينيد كه چنين نيست بلكه پيش از فقيه معروف، شمار زيدى از فقها چنان ديدگاهى داشته اند. مثلاً در مناسبتهاى زياد بارها و بارها گفته مى شود كه مرجع بزرگ تقليد، آيةاللَّه سيد محسن حكيم رحمه اللَّه اولين كسى است كه در خلاف با اجماع به طهارت اهل كتاب فتوا داده است.

هدف اين است كه خلاف اجماعهاى خود را توجيه كنند. در حالى كه ابن ابى عقيل، ابى جنيد، شيخ مفيد در يكى از گفته هايش، و شايد شيخ طوسى كه همه از بزرگان فقهاى قديم اماميه اند، پيش از آيةاللَّه حكيم رحمه اللَّه به طهارت اهل كتاب فتوا داده اند.

مثال ديگر: وقتى از همين شخص سؤال مى شود كه به چه دليل بازى با آلات قمار را حلال اعلام كرده است، مى بينيم كه به آراى امام خمينى رحمه اللَّه استشهاد مى كند كه با حلال كردن شطرنج كه از آلات قمار است، با اجماع مخالفت كرده است. در حالى كه امام خمينى رحمه اللَّه شطرنج قمار را حلال نكرده بلكه فرموده اند: «بازى با شطرنج، اگر از قمار بودن خارج شده باشد، جايز است». اين يك قضيه ى تعليقيه شرطيه است كه صدق آن مستلزم صدق طرفين آن نيست.

به علاوه واضح است كه تعليق فتواى جواز به يك شرء به معناى مخالفت با فتواى به حرمت بدون همان شرء نيست.

هنگامى كه فتاواى شاذ وى به گونه اى قابل توجه زياد مى شود، مى بينيم كه آن را چنين توجيه مى كند كه فلان عالم به اين فتوا داده و فلان عالم به آن، و همينطور.

ما نمى دانيم كه چرا همواره در خصوص مسائلى كه ديدگاه شاذ دارند ولى اين شخص با آن موافق است، حق با آنان است امّا در فتاواى ديگر كه با افكار اين شخص مخالف است، هم آنان اشتباه مى كنند و هم مشهور تا چه رسد به اينكه آنان فتوايى داشته باشند كه با فتواى مشهور مخالف باشد و اين آقا هم با آنان موافق نباشد.

علاوه بر اين جمع شدن فتاواى شاذ فراوان نزد يك شخص واحد موجب مى شود كه وى از دايره ى مذهب فقهى آنان خارج شود. البته هيچ فقيهى پيدا نمى شود كه برخى از فتاواى او موافق شاذ بسيار اندكى باشد كه نه زيانى مى زند و نه او را از دايره ى مذهب فقهى اش خارج مى كند.

/ 204