تأويل روايات - رنج های زهرا (سلام الله علیها) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رنج های زهرا (سلام الله علیها) - نسخه متنی

سید جعفر مرتضی عاملی؛ مترجم: محمد سپهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

12- امام باقر عليه السلام: «او را فاطمه ناميد. پس گفت... تو را از خون حيض گرفتم (پاك كردم).» پس امام باقر عليه السلام فرمود: «به خدا سوگند كه فاطمه را خداوند با ميثاق از حيض گرفته است». [بحارالانوار، ج 42، ص 13، به نقل از مصباح الانوار و كشف الغمه، ج 2، ص 89؛ علل الشرايع، ص 179؛ عوالم العلوم، ج 11، ص 55؛ به نقل از اين منابع: كافى، ج 1، ص 46، المحتضر، ص 132، 138؛ المختصر، ص 172، 218.]

مجلسى اول اين روايت را قوى خوانده است. [روضةالمتقين، ج 5، ص 349.]

13- شيخ صدوق از پدرش از سعد، از ابن عيسى، از على بن الحكم، از ابى جميله، از امام باقر عليه السلام: «دختران پيامبران خون حيض نمى بينند. حيض عقوبت است...» [علل الشرايع، ج 1، ص 290، بحارالانوار، ج 12، ص 107؛ ج 81، ص 81؛ عوالم العلوم، ج 11، ص 153؛ مستدرك الوسائل، ج 2، ص 38.]

14- امام صادق عليه السلام: «دختران پيامبران حيض نمى شوند». [الخرائج الجرائح، ج 2، ص 527.]

15- سيوطى: «از ويژگى هاى فاطمه عليهاالسلام اين بود كه حيض نمى شد». [احقاق الحق، ج 10، ص 309. ر. ك: عوالم العلوم، ج 11، ص 63.]

16- صبان: «او زهرا يعنى طاهره ناميده شد. زيرا هرگز خون حيض و نفاس نديد». [ر. ك: اسعاف الراغبين، پاورقى نورالابصار، ص 172؛ اين را به محب طبرى، و صاحب الفتاوى الظهيرية نيز نسبت داده است.]

17- در روايتى از پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله «فاطمه بتول ناميده شد. زيرا از عادت ماهانه زنان بريده شده است...». [احقاق الحق، ج 10، ص 25؛ المناقب المرتضويه، ص 78؛ عوالم العلوم، ج 11، ص 64.]

18- اسماء بنت عميس: «قابله ى فاطمه عليهاالسلام بودم. در زايمان از او خونى نديدم. به رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله عرض كردم: يا رسول اللَّه! من از فاطمه خون حيض و نفاس نديدم؟! رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: مگر نمى دانى كه دخترم طاهره مطهره است نه خون حيض در او ديده مى شود و نه خون نفاس». [ر. ك: عوالم العلوم، ج 11، صص 66، 153؛ به نقل از: صحيفةالرضا 7 و ذخائرالعقبى، ص 44؛ اتحاف السائل، ص 90، تاريخ الخميس، ج 1، ص 417؛ نزهة المجالس، ج 2، ص 183؛ ضياءالعالمين، ج 2، ق 3، ص 7.]

19- در عمدةالاخبار آمده: حسن بن على عليه السلام در نيمه ماه رمضان به دنيا آمد و مادرش پس از تولد او به حسين عليه السلام آبستن شد. زيرا فاطمه عليهاالسلام خون حيض و نفاس نمى ديد. [عوالم العلوم، ص 66، به نقل از عمدةالاخبار، ص 349.]

20- ابن عباس گفت: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «دخترم فاطمه، حوريه است زيرا هرگز حيض نشد». [ذخائرالعقبى، ص 26 به نقل از نسايى؛ فرائد السمطين، ج 2، ص 408؛ ر. ك: تاريخ بغداد، ج 12، ص 331.]

21- در روايت صحيح از على بن جعفر از برادرش كاظم عليه السلام آمده: «فاطمه، صديقه شهيده است. دختران پيامبران، خون حيض نمى بينند». [روضةالمتقين، ج 5، ص 342؛ كافى، ج 1، ص 458.]

22- از انس بن مالك از ام سليم زن ابوطلحه ى انصارى كه گفت: فاطمه عليهاالسلام هرگز خون حيض و نفاس نديد. او از آب بهشت بود. چه پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله در اسراء وارد بهشت شد و از ميوه بهشت خورد و از آب بهشت نوشيد. اين را پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نيز روايت كرده است. [اعلام الورى، ص 148.]

23- از ائمه ى عليهم السلام روايت شده كه مادران امامان همانند فاطمه عليهاالسلام خون حيض از آنان برداشته شده است... [تا ج المواليد، ص 20.]

24- پيامبر صلى اللَّه عليه و آله: «فاطمه مانند هيچ يك از شما زنان نيست. او همچون حوريه خون حيض و نفاس نمى بيند». [من لايحضره الفقيه، كتاب الطهارة، باب غسل الحيض.]

تأويل روايات

هنگامى كه بعضى با اين همه روايات زياد درباره ى مسأله اى اين چنين روبه ر و مى شوند، حيران مى گردند. زيرا نمى توانند آن را رد كنند. چون متواتر و يا قريب به متواتر است. در نتيجه مى گويند: بايد اين روايات را همچون روايات دال بر رجعت تأويل كرد.

مى گوييم: جاى هيچ گونه تأويلى نيست، نه در اين روايات و نه در آن روايات و اگر نتوانستيم آن را بفهميم بايد علم آن را به خداوند برگردانيم. چنانكه خواجويى مازندرانى در موضوع رجعت مى گويد:

شايسته نيست كه از آن تعجب كنيم. چه از امور مجهول العلل تعجّب نمى شود. مگر نمى بينيد كه سرور ما اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: اين علمى است كه جهل آن مردم را فراگرفته است و بايد علم آن را به خدا برگرداند؟!

به علاوه بعضى از اين امور همچون نايل شدن اوليا به ثواب نصرت و يارى امام زمان عليه السلام، و شادمانى آنان از ظهور دولت و سلطنت او، انتقام از دشمنان و نيل به گوشه اى از ثواب و عقاب در دنيا و از اين قبيل مسائل، در اخبار مذكور است... [الرسائل الاعتقاديه، ص 115.]

آرى، مجالى براى تأويل اين احاديث وجود ندارد. زيرا:

1- هرگاه نص بيانگر يك امر توقيفى باشد، نه ميدان جولان عقل است و نه با اصول ثاب عقلى و دينى مخالف بلكه بايد آن را پذيرفت.

2- هرگاه نص را نفهميم و نتوانيم حكمت آن را درك كنيم، حق نداريم آن را رد كنيم يا تأويل نماييم. زيرا زمانى فرامى رسد كه قواى فكرى و عقلى ما رشد كند و دانش ما زياد شود. آنگاه حكمت آن را بشناسيم. گاهى اوقات دهها و بلكه صدها سال مى گذرد تا بشر يك گام بزرگ در جهت پيشرفت علمى و فكرى بردارد تا در پرتو آن بتوانيم راز يا حكمت يا معناى دقيق برخى از نصوص را دريابيم.

ما در قرن بيستم خصوصاً در دو دهه ى اخير معانى بسيارى از آيات قرآن

/ 204