سقط محسن به واسطه ى يك پيشامد طبيعى
و ى جسارت را به حدى رسانده كه مى گويد: احتمالاً سقط محسن در يك پيشامد طبيعى صورت گرفته نه در نتيجه تعدّى و تجاوز؟! پاسخ: متون فراوان و بلكه متواتر دلالت دارد كه محسن به سبب تعدّى به زهرا عليهاالسلام سقط شده است. به نقل شيخ طوسى رحمه اللَّه علماى شيعه بر اين مطلب اجماع دارند. بسيارى از پيروان مهاجمان كه حتى توهم انتساب اين قضيه به مهاجمان محبوبشان، چندان برايشان خوشايند نيست، اين قضيه را روايت و بدان اشاره كرده اند. با اين حال ما نمى دانيم چرا وى اصرار دارد كه مهاجمان را از اين جنايت تبرئه كند و چگونه به خودمان اجازه مى دهيم كه كاسه ى داغ تر از آش باشيم؟ آيا با توجه به گفته ى خود وى نفى هم محتاج دليل است چنانكه اثبات به دليل نياز دارد، اين اصرار در تبرئه مهاجمان توجيه علمى دارد؟! آيا با اينكه دليل قاطعى بر اثبات اين قضيه داريم، بايد آن را رد كنيم و بر نفى بدون دليل اصرار ورزيم؟! قابل توجه اينكه شخص ديگرى، اصل وجود فرزندى به نام محسن را انكار كرده است؟ يكى ديگر سكوت كرده و نه به نفى اشاره كرده و نه به اثبات. گويا مى خواهد با اين سكوت خويش بگويد كه اصلاً طفلى به اين نام منسوب به زهرا عليهاالسلام وجود ندارد. يكى ديگر كه ديده انكار اين مسأله غير ممكن است و از سوى ديگر نتوانسته به جنايتى كه در حق او و مادرش مرتكب شده اند، اعتراف نمايد؛ خود را با اين ادعا از آن خلاص كرده كه: «در كوچكى مرد». بنابراين به انكار سقط تصريح نكرده اما با همين ادعا به اين انكار اشاره كرده است. گروه چهارم از اين طفل، و اينكه سقط شد؛ ياد كرده اما از بيان حقيقت ماجرا سكوت كرده است. گروه ديگرى به اين واقعيت تلخ تصريح كرده و آن را توضيح داده اند. در بخش متون و آثار بخشى از اقوال اين گروه را آورده ايم. به مصلحت كسانى كه به زهرا عليهاالسلام ظلم كردند، و او را آزار دادند و زدند و فرزندش را سقط كردند؛ نبود كه اين قضيه پخش شود. زيرا اين كار چهره ى آنان را مخدوش خواهد كرد و حتى در درازمدت موقعيتشان را به خطر خواهد انداخت. لذا به تحريف حقيقت و تزوير تاريخ، و تحميل سلطه ى خشن و كوبنده بر تبليغات، و بستن دهانها با هر وسيله ى ممكن روآوردند. در نتيجه چيزى به ما نرسيد مگر به قدرى كه از چنگالهاى شوم آنان پنهان ماند و فداييان حقيقى مذهب كه با گرانبهاترين و بافضيلت ترين كالاى خود، يعنى جان، با خداوند سبحان معامله كردند، با فداكارى و جانفشانى به ما رساندند. دقيقاً چنانكه به رغم همه جنايتها، دردها، مصيبتها و خونهايى كه در اين راه بر زمين ريخت، بخشى انبوه و بلكه دريايى سرشار از فضائل و مناقب، و مواضع و جهاد على عليه السلام و حتى حديث غدير و حديث ثقلين و حديث سفينه و حديث منزلت از چنگال كركسهاى وحشى و كينه توزان پنهان ماند تا با پيكرى مجروح، رنجور و آغشته به خون ما برسد و با صداقت و ژرف نگرى، حقيقت لطف و عنايت الهى به امت اسلامى، نسلها و دين، حق را براى ما مجسم سازد. هر دعوتى كه حاكمان جور به جنگ رفتند و در مقابل آن ايستادند، بهزودى متلاشى شد و از بين رفت مگر دعوت حق كه به رغم گذشت صدها سال از جنگهاى سخت و شكننده، و به رغم مقابله و مبارزه طلبى با حاكمان ستمگر در اساس حاكميت، و مشروعيت آنان- چه اعتقاد به امام يعنى ردّ مشروعيت، و اتهام حاكمان به ظلم و غصب، و محاربه با تعاليم خدا و رسول- همچنان با حفظ اصالت خود تداوم يافته است. مهمترين دليل بر آنچه گفتيم، و نيز توطئه حاكمان ستمگر در توجيه، تزويز و ارتكاب جنايات وحشتناك، و از سوى ديگر لطف و عنايت الهى در حفظ حق و حقيقت، مسائل مربوط به مقام على عليه السلام و مظلوميت زهرا عليهاالسلام است كه پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله او را به عنوان معيار حق و باطل معرفى فرمود. همين موجب شد كه نقش فاطمه عليهاالسلام پس از رحلت پدرش، مؤثر، فعال، قاطع و قوى باشد و به وسيله ى آن صحيح از سقيم، و تحريف شده و باطل، از سليم و قويم بازشناخته شود.