تورات و منع گريه بر مرده
به نظر مى رسد كه ممنوعيت گريه بر مرده از اهل كتاب گرفته شده باشد. عمر، در زمان رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله تلاش مى كرد تا از گريه بر مردگان جلوگيرى كند و جز در ظاهر امر، به نهى پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله توجه نكرد. هنگامى كه آن حضرت از دنيا رفت و محذورى در سر راه خود نديد؛ شرايط سياسى مى طلبيد كه به آنچه نزد اهل كتاب است، مراجعه كنند. لذا فاطمه عليهاالسلام را از گريه منع كردند. چنانكه پيش از اين درباره سخن گفتيم. اين ممنوعيت موافق تمايلات و انگيزه هاى دينى و سياسى به يك اندازه بود. آنچه دلالت دارد كه اين عقيده از اهل كتاب گرفته شده عبارت زير در تورات است: «اى پسر! شهوت چشمانت را با يك ضربه از خودت بگير، نه نوحه كن و نه گريه، و نه اشكت را فروريز، آهسته آه بكش و براى مردگان، مجلس سوگوارى برگزار مكن». [حزقيال، اصحاح 24، فقره 16- 18.] در اينجا به سخنى از امام شرف الدين رحمه اللَّه اشاره مى كنيم كه گفت: «در اينجا توجه خردمندان را به تحقيق درباره ى سبب دور ساختن زهرا عليهاالسلام از شهر آنگاه كه براى پدرش صلى اللَّه عليه و آله نوحه سرايى مى كرد و رفتن او با دو فرزندش و گروهى از زنان به بقيع جلب مى كنيم. آنان در بقيع زير درختچه اى در فراق رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله نوحه سرايى مى كردند. چون آن درختچه را قطع كردند، على عليه السلام براى فاطمه عليهاالسلام خانه اى در بقيع ساخت كه براى نوحه سرايى در آن مأوا مى گرفت. اين خانه همان بيت الاحزان خوانده مى شود. اين خانه مزار همه ى نسلهاى امت بود». [النص والاجتهاد، ص 234.] مى گويم: احتمال قوى آن است كه حديث: «مرده را به خاطر گريه خانواده اش در رثاى او، عذاب مى كنند». تحريف حديثى باشد كه از عايشه در مورد زن يهودى آورديم. علت اين كار را، همانگونه كه پوشيده نيست، انگيزه هاىسياسى مى دانيم. زيرا حكومت مى كوشيد كه فاطمه عليهاالسلام را از گريه در فراق پدرش بازدارد. ظاهراً اين منع تا زمانى كه اوضاع به نفع حاكميت استقرار يافت، تداوم پيدا كرد. به همين علت عمر به خشم عايشه و منع وى از ورود به خانه اش به هنگام وفات ابوبكر اعتنا نكرد، بلكه وارد خانه شد و ام فروه خواهر ابوبكر را با تازيانه اش زد وى اين كار را به رغم اينكه نوحه سرايى و گريه براى دوستش ابوبكر بود ولى با اينحال به خانه عايشه هجوم آورد و خواهر ابوبكر را زد، در حالى كه به عايشه خيلى احترام مى گذاشت و عايشه نزد او عزيز و گرامى بود، و از ابوبكر و بستگانش تجليل مى كرد و بيش از اندازه براى خانواده او احترام قائل بود. آرى، اين كار را على رغم آنچه گفتيم انجام داد، چه هنوز مردم منع فاطمه عليهاالسلام از نوحه سرايى و گريه براى پدرش و مصيبتهاى پس از او را فراموش نكرده بودند. فرض مى كنيم كه گريه ى فاطمه عليهاالسلام فقط براى پدرش بود. چقدر اين موضع خشن است. در جفا و خشونت فضاى آن روز همين بس كه انسان از گريه براى پدرش منع شود. حال چگونه است كه اين پدر، پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله، بزرگترين، كامل ترين و بدترين انسان روى زمين باشد؟! آنگاه كه مانع برطرف شد و مدتى مديد و سالهايى عديد از وفات سيده ى زنان، فاطمه زهرا عليهاالسلام گذشت و مردم فراموش كردند يا داشتند فراموش مى كردند يا بهتر بگوييم: ديگر به اين مسأله اهميت نمى دادند، اين ممنوعيت به دست شخص عمر برداشته شد و او خود براى نعمان بن مقرن كه در سال 21 ه وفات كرد، و براى يك پيرمرد ديگر گريست و اجازه داد كه براى خالد بن وليد متوفاى سال 21 يا 22 ه گريه كنند. نهى از گريه بر اموات با آنچه در مصادر فراوان آمده متفاوت است: نهى از
خراش دادن صورت، و پاره كردن لباس، و سيلى به صورت خود زدن، و نوحه سرايى به باطل. اين غير از گريستن و هيجان عواطف و احساسات انسانى است. زيرا موارد اول با خضوع در برابر خداوند سبحان و تسليم فضاى الهى بودن منافات دارد اما گريه از متقضيات طبيعت انسانى، و دليل تعادل سرشت انسان است و چقدر تفاوت است بين اين دو.