گفتار كاشف الغطاء استدلال كاشف الغطاء ديدگاه سيد عبدالحسين شرف الدين شاهد و دليل
گفتار كاشف الغطاء
برخى به پاسخ عالم سرشناس آيةاللَّه شيخ محمد حسين آل كاشف الغطاء- كه وى او را از انديشمندان توصيف مى كند- به پرسشى درباره ى اين موضوع استدلال كرده مى گويد: كلام كاشف الغطاء عدم صحت آنچه را درباره ى شكستن پهلوى زهرا عليهاالسلام در اثر ضربت مهاجمان گفته مى شود، ثابت مى كند. همچنان كه آنچه درباره ى ورود آنان به خانه ى زهرا عليهاالسلام و زدن او، و حوادث پيش و پس از آن گفته مى شود، را نفى مى نمايد.
استدلال كاشف الغطاء
1- من اين قوم را تبرئه نمى كنم اما زدن زن در آن زمان عيب بود چنان كه اگر كسى زنى را مى زد، اين كار براى خود او و نسلش يك ننگ به شمار مى رفت. در نهج البلاغه از امام على عليه السلام آمده: «... زنان را با زدن برمى انگيزانيد هرچند آبروى شما را بريزند يا اميرانتان را دشنام گويند كه توان زنان اندك است و جانشان ناتوان و خردشان دستخوش نقصان. آنگاه كه زنان در شرك به سر مى برند مأمور بوديم دست از آنها بازداريم و در جاهليت اگر مردى با سنگ يا چوبدستى بر زنى حمله مى كرد او و فرزندانى را كه از پس او مى آيند، بدين كار سرزنش مى كردند». [نهج البلاغه، نامه 14، (شرح عبده) ج 3، ص 16.] 2- «اما قضيه ى زهرا عليهاالسلام و سيلى زدن بر صورت مباركش چيزى است كه بعيد مى دانم كه عقل و وجدان و احساسات من آنرا بپذيرد. نه از اين جهت كه اين قوم از ارتكاب چنين جسارت عظيمى ابا و پروايى داشتند بلكه از اين لحاظ كه سجاياى عربى و آداب و رسوم جاهلى كه...». [ر. ك: جنةالمأوى، ص 81.] 3- اگر آنان مرتكب چنين اقدام ناشايست و ناروايى مى شدند، كسانى از صحابه مانع مى شدند و آنان را از اين كار بازمى داشتند. 4- زهرا عليهاالسلام در هيچ يك از خطبه ها و سخنرانيهاى خود مثل خطبه اى كه در مسجد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و در حضور مهاجران و انصار ايراد فرمود و در تظلم از قوم بدرفتارى آنان، نه بيان نمود كه او را زده اند يا فرزندش را سقط كرده اند و نه بدان اشاره كرده است در حالى كه: «فاطمه عليهاالسلام خشمگين و به شدت متأثر بود». زهرا عليهاالسلام به على عليه السلام گفت: كه فلانى «نحله ى پدرم و دستمايه ى معيشتى فرزندانم را به زور و ستم ربود»، اما نفرمود: او يا دوستش مرا زد. همينگونه هنگامى كه براى زنان مهاجرين و انصار صحبت كرد، كلامش را اينگونه آغاز كرد: «به خدا سوگند در حالى صبح كردم كه دنيايتان را رها كردم و از مردانتان دلى مالامال از نفرت دارم...». و از چيزى جز غصب فدك و غصب خلافت شكايت نكرد. در حالى كه زدن و سيلى و شكستن پهلويش و فروريختن ميخ در سينه اش- اگر صحيح باشد- از غصب فدك عظيم تر است. همچنين هنگامى كه ابوبكر و عمر از على عليه السلام اجازه گرفتند و بر فاطمه عليهاالسلام وارد شدند، تا رضايت او را به دست آورند، از آنچه گفته مى شود بر او گذشته ، چيزى به آندو نگفت. على اميرالمؤمنين عليه السلام نيز در هيچ يك از خطبه ها و سخنان خود به آن اشاره نكرد. در حالى كه پس از به خاكسپارى فاطمه عليهاالسلام دلتنگيها و اندوههاى على عليه السلام به جوشش آمد و به پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله گفت: السلام عليك يا رسول اللَّه، عنّى و عن ابنتك النازلة فى جوارك... در حالى كه موقعيت ايجاب مى كرد اگر چيزى بر دختر پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله گذشته، بگويد. زيرا اين يك حجت قوى عليه آنان بود و موجب برانگيختن احساسات و عواطف از همه جهات بر ضدّ آنان. [ر. ك: جنةالمأوى، ص 81.] مرحوم كاشف الغطاء، اين كار را فقط از قنفذ وردى مى داند و بس. اين گفته هاى كاشف الغطاء بود كه برخى كه در صدد ايجاد شك و برانگيختن غبار ترديد پيرامون اين قضيه هستند، آن را دستاويز خود قرار داده و تكرار مى كنند. در پاسخ مى گوييم: سخنان كاشف الغطاء كه برخى براى ايجاد شك و ترديد درباره ى ماجراى زهرا عليهاالسلام از آن استفاده كرده اند، متضمن نكاتى چند است كه در پى بدان اشاره مى كنيم.
كاشف الغطاء منكر ماجرا نيست
به رغم آنكه معتقديم كاشف الغطاء منكر حوادث و بلايايى كه بر زهرا عليهاالسلام گذشت، نيست، چند نكته را بيان مى كنيم: الف: هر چند مرحوم كاشف الغطاء عالم مبرزى بود اما از افتادن در خطا و اشتباه مصون نيست خصوصاً در مسأله اى كه نياز به تتبع بيشتر آثار و متون و