نفى، نيازمند دليل - رنج های زهرا (سلام الله علیها) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رنج های زهرا (سلام الله علیها) - نسخه متنی

سید جعفر مرتضی عاملی؛ مترجم: محمد سپهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نفى، نيازمند دليل

و ى مى گويد: من قضيه ى شكستن پهلوى زهرا عليهاالسلام را نفى نمى كنم اما مى گويم: قانع نشدم.

همانگونه كه اثبات نياز به دليل دارد، نفى نيز محتاج دليل است. وى در ادامه دلايل عدم اقناع خود را بيان كرده است.

ما در اين كتاب همه ى اين اسباب و عوامل را بيان و عدم صحت استناد بدان را اثبات كرديم. در اينجا چند مطلب را به آنچه پيش از اين گفته ايم، مى افزاييم:

1- از باب جدل مى پذيريم كه او به صحت روايت شكستن پهلوى زهرا عليهاالسلام قانع نشده است اما از او مى پرسيم: آيا در خصوص ساير وقايع اين ماجرا مثل: زدن، و سقط جنين، و تهديد به آتش زدن خانه با ساكنانش، فرزندان و همسر زهرا عليهاالسلام و سپس شعله ور ساختن آتش به قصد سوزاندن خانه، قانع شده است يا نه؟

اگر به همه ى اين وقايع شده و فقط شكستن پهلوى زهرا عليهاالسلام نزد وى مشكوك
است، اشكالى ندارد. زيرا سير امور براى اثبات لوازمى كه اقدام مهاجمان در شكستن پهلوى زهرا عليهاالسلام آن را اثبات مى كند، كافى است خصوصاً متونى كه تأكيد دارد فاطمه عليهاالسلام صديقه ى شهيده از دنيا رفت.

2- اگر يك نفر از مردم در خصوص يك قضيه قانع نشود، مشكلى نيست ليكن مشكل اين است كه اين شخص كه اظهار مى كند در ثبوت اين حادثه، قانع نشده، تلاش مى كند كه مردم را به عدم آن قانع سازد و هرچه را دليل و شاهد مى داند، از اين طرف و آن طرف جمع مى كند تا اين عدم ثبوت را اثبات نمايد و همه ى اين كارها تحت شعار و پوشش قانع نشدن انجام مى دهد.

فردى درباره ى صيادى كه پرنده اى را ذبح مى كرد، و در چشمانش بواسطه ى بيمارى، اشك مى آمد، به دوستش گفت: به اين صياد بنگر. چقدر دل نازك است! او بواسطه ى رأفت و رحمت به حال پرنده اى مى گريد كه آن را ذبح مى كند. دوستش به او گفت: به اشك چشمانش نگاه كن به كار دستانش نظاره كن.

حال چگونه گفته ى اين شخص ما را قانع مى كند كه گفت: من شكستن پهلوى زهرا عليهاالسلام را نفى نمى كنم؛ ولى هزار و يك دليل- البته به گمان خودش- در اثبات همين نفى و اثبات آنچه قضيه را از اساس نفى مى كند، ارائه مى دهد؟!

3- وظيفه عالم، حل مشكلاتى است كه مردم در زندگى فكرى و فرهنگى خويش خصوصاً در زمينه ى تخصص عالم با آن مواجه مى شوند. بنابراين بايد تصميمش را بگيرد يا به سوى اثبات بر اساس دليل گام بردارد يا به طرف نفى به كمك دليل- خصوصاً اگر خودش معتقد باشد كه نفى نيز محتاج دليل است- و يا دورى از پاسخ دادن تا اينكه فكرش را بكند و تصميمش را بگيرد.

او حق ندارد مطالب مشكوكى را كه نمى تواند مورد مطالعه و بررسى قرار دهد يا در آن به يقين نرسيده يا خودش براى رسيدن به اين يقين تلاش نكرده، به خورد
مردم بدهد. و الّا چگونه اين سخن را از او بپذيريم كه مى گويد: در اوايل دهه ى پنجاه ميلادى در اثناى مطالعه ى اين موضوع از شرف الدين پرسيدم. سپس در سال 1414 ه مى گويد: اخيراً به نصى در بحارالانوار دست يافته ام كه مى گويد...، آيا مطالعه وى بيش از چهل سال طول كشيده تا اينكه اخيراً توانسته به اين يا آن نص دست يابد؟!

آيا مى توان اين را مطالعه و بررسى ناميد در حالى كه فقط به كتاب بحارالانوار آن هم در سالهاى اخير مراجعه كرده و به رغم نصوص بسيار فراوانى كه در اين كتاب آمده، جز همين يك نص، به چيزى دست نيافته است؟! اگر اين نص به اظهار خودش، مشكل او را حل كرده پس چرا دوباره به تشكيك و طرح پرسش روى آورده است؟!

4- اگر كسى كه اين پرسش را مطرح مى كند يك انسان عادى بى سوادى بود كه نه فارغ التحصيل دانشگاه است و نه در مراكز علمى دينى تحصيل كرده، در اين حالت معذور است و وظيفه عالم عارف است كه مشكل يا مشكلات او را حل كند و به پرسش يا پرسشهاى او پاسخ دهد. اما اگر او خود عالم و عهده دار پاسخگويى به پرسشهاى دينى مردم است، بايد بداند كه مردم از عدم پاسخگويى وى مى فهمند كه به مضمون سؤال و همه ى لوازم و آثار آن ملتزم است.

/ 204