حماقت و سبك عقلى - رنج های زهرا (سلام الله علیها) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رنج های زهرا (سلام الله علیها) - نسخه متنی

سید جعفر مرتضی عاملی؛ مترجم: محمد سپهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حماقت و سبك عقلى

مى گويد: به رغم اينكه وزير ملكشاه به او خبر داده بود كه «شيعيان تقريباً نيمى از مسلمانان هستند» [مؤتمر علماء، بغداد، ص 25.] مى خواست تصميم بگيرد كه اگر شيعيان سنى نشوند، همه ى آنان را بكشد اما وزيرش به او گفت: قتل نيمى از مسلمانان ممكن نيست. [مؤتمر علماء بغداد، ص 27.]

حماقت و سبك عقلى بالاتر از اين وجود ندارد. پس چگونه داستانهايى درباره ى او نقل مى كنند كه حاكى از راستى و عدل و بصيرت و عقل او است؟!

ترور ملكشاه و وزيرش

در اين كتاب آمده: خواجه نظام الملك به توطئه اهل سنت به قتل رسيد. پس از او ملكشاه را نيز ترور كردند. اما در تاريخ آمده: خواجه به دست غلامى ديلمى از باطنيان كشته شد. ابن اثير داستانى نقل مى كند كه به موجب آن، شخص ملكشاه براى قتل وزيرش دسيسه چينى كرد اما او، خود در اثر بيمارى درگذشت. [ر. ك: الكامل فى التاريخ، ج 1، صص 204- 205 و 210.]

پادشاه جز به وزيرش اعتماد ندارد

به رغم آنكه اجتماع كنندگان، بزرگان علماى اهل سنت در بغداد بودند، مى بينيم كه ملكشاه درباره ى همه چيز از وزيرش مى پرسد و نظام الملك نيز عادت كرده كه چنين پاسخ دهد: مفسران، يا مورخان، يا راويان اينگونه گفته اند و مانند اين.

پس چرا ملكشاه به بزرگان علماى اسلام اطمينان نمى كند و آنچه را نقل مى كنند و بينشان متداول است، از آنان نمى پذيرد؟

شركت كنندگان چه كسانى بودند؟

آنچه بر حيرت ما مى افزايد اين است كه مى بينيم به رغم آنكه در آن زمان بغداد از علماى معروف، خواه از شيعه، و خواه از اهل سنت، موج مى زد؛ ولى اين كتاب از هيچ يك از بيست دانشمند شركت كننده در مناظره كه به گفته ى خود وى بزرگان علماى فريقين در بغداد بودند، نام نمى برد.

بلى، چهار اسم آمده كه مؤلف مدعى است نام عالمان است: حسين بن على، ملقب به سيد علوى، احمد عثمان، سيد جمال الدين، شيخ حسن قاسمى.

ما نتوانستيم به اطلاعاتى درباره ى صاحبان اين نامها، درجات علمى، نقش و نفوذ آنان در شهرها و بندگان دست يابيم.

پس چگونه مشاهير علماى شيعه و سنى در اين مناظره حساس و سرنوشت ساز غايب بودند يا بگو: چگونه نام هيچ يك از اين مشاهير اعلام نشده است؟!

يك اشكال ديگر

در اين كتاب آمده: وزير، نظام الملك و نيز عباسى كه از طرف اهل سنت مناظره مى كرد و همينطور عالمانى كه با او بودند؛ سكوت نمودند و از پاسخ به پرسشى درباره ى طلحه و زبير در قتل عثمان عقب نشينى كردند.

مؤلف در حاشيه مى گويد: «چه گويند؟ آيا حق مى گويند؟ آيا شيطان اجازه مى دهد كه به حق اقرار كنند؟ آيا نفس اماره به سوء در برابر حق و واقعيت تسليم مى شود؟ آيا گمان مى كنى اقرار به حق كار سهل و ساده اى است؟!

هرگز، بسيار مشكل است. چه اين كار مستلزم درهم كوبيدن عصبيت جاهلى، و مخالفت با هواى نفس است. در حالى كه مردم پير و هواى نفس و باطل هستند مگر مؤمنان، كه شمارشان بس اندك است»! [مؤتمر علماء بغداد، ص 109.]

مى گوييم: خواننده گرامى را به دقت در موارد زير دعوت مى كنيم:

1- مؤلف در ابتداى كتاب در وصف خواجه نظام الملك مى گويد:

«مردى حكيم، فاضل، زاهد، از دنيا بريده، قوى الاراده، دوستدار خير و اهل آنكه همواره در جستجوى حقيقت است». [مؤتمر علماء بغداد، ص 17.]

2- خواجه نظام الملك به همه ى پرسشهاى تقريرى ملكشاه پاسخ داد. در حالى كه بسيارى از اين پرسشها از اين سؤال بسيار عادى، خيلى بيشتر وزير را به دشوارى انداخت زيرا برخى از اين پرسشها دقيقاً به خليفه ى اول و دوم مربوط مى شد.

3- نظام الملك برگشت و نزد پادشاه به صحت استدلال علوى اقرار كرد. پس چون ملكشاه از علت سكوت وى در ابتداى امر پرسيد، گفت: «زيرا من نمى پسندم كه به اصحاب رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله طعن زده شود». [مؤتمر علماء بغداد، ص 11.] در حالى كه او خود به هنگام طعن علوى در ايمان عمر، پاسخ مثبت داد و عمر نزد وى از طلحه، و عثمان خيلى بزرگتر است. [مؤتمر علماء بغداد، ص 100.]

/ 204