محسن در متون و آثار - رنج های زهرا (سلام الله علیها) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رنج های زهرا (سلام الله علیها) - نسخه متنی

سید جعفر مرتضی عاملی؛ مترجم: محمد سپهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

محسن در متون و آثار

آيا محسن در كودكى مرد؟

پيروان حاجتمند

ذكر محسن بدون بيان سبب مرگش

ذكر سقط محسن بدون بيان سبب

ذكر سقط محسن با بيان سبب

مقدسى و سقط محسن

سقط محسن به سبب بى تابى در فراق رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله

آيا محسن در كودكى مُرد؟

و اضح است كه موضوع قتل محسن، علما و اعلام طايفه بزرگى از مسلمانان پايبند به ولايت عاملانِ ماجراى فاطمه را به تنگنا خواهد انداخت. آرى قتل محسن اين دسته از علما را اولاً با پيروان و طرفدارانشان به تنگنا خواهد انداخت و ثانياً، در زمينه استدلال و احتجاج با ديگران. بنابراين، بايد براى اين معضل كه در جلوى آنان قرار دارد، راه حلى پيدا كنند. لذا برخى از اينان كوشيده اند كه از اساس وجود محسن را انكار كنند. عمر ابوالنصر مى گويد: «همچنان كه پيش از اين آورديم، هرچند يعقوبى، مسعودى و ديگران بر وجود محسن تأكيد كرده اند اما مورخان در وجودش اختلاف دارند». [فاطمه بنت رسول اللَّه محمّد صلى اللَّه عليه و آله، ص 94.]

او مى گويد» مورّخان منكر وجود محسن هستند امّا ديگران مثل مسعودى، و ابوالفداء وجودش را ثابت مى كنند». [فاطمه بنت رسول اللَّه محمّد صلى اللَّه عليه و آله، پاورقى ص 93.] شايد نشانه هاى كوچك و نادر ديگرى هم پيدا شود كه ما فعلاً در صدد پيگيرى آن نيستيم.

از آنجا كه اين انكار يك گزافه گويى بزرگ به شمار مى رود و توجيهات كافى براى اصرار بر آن وجود ندارد، چنانكه جايى براى انكار هجوم به خانه ى زهرا عليهاالسلام، و بيرون آوردن على عليه السلام به زور از خانه نيست؛ لذا نگاهها متوجه تلاشهاى ديگرى شد كه به هدف دور كردن اذهان مردم عادى از بكارگيرى زور انجام گرفته است.

يكى از موارد اين موضع گيرى، سكوت عده اى از ذكر محسن است. البته ممكن است از اين سكوت چنين عذرتراشى كنند كه در صدد بيان آن دسته از فرزند على و فاطمه عليهاالسلام بوده اند كه زنده مانده اند.

اما همه ى اين تلاشها براى تحقق اهداف مورد نظر كافى نبود. چه وجود محسن در شمار فرزندان زهرا عليهاالسلام همچون آتش بر منار و خورشيد در وسط آسمان است. تجاهل و يا انكار محسن چندان ساده نيست. لذا برخى كوشيده اند تا مگر از عاملان قتل اين جنين مظلوم و جسارت به حريم سرور زنان جهان دفع شبهه كنند اما شيوه اى زيركانه كه در لابلاى خود بيانگر انكار، و ابطال مقوله ى سقط محسن از طريق نفى موضوع آن است. اينان ادعا كرده اند كه محسن در زمان پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله به دنيا آمد و آن حضرت او را «محسن» ناميد. در كيفيت اين نامگذارى به گونه اى سخن مى گويند كه مى تواند اهانت به على عليه السلام محسوب شود. چه روايت بيانگر آن است كه على عليه السلام سه بار اصرار كرد كه او را حرب نام گذارند اما رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله برخلاف او اصرار ورزيد... اين روايت مى خواهد چنين القا كند كه على عليه السلام روحيه ى جنگجويى داشت و در اين فضا زندگى مى كرد و انديشه اى جز ننگ و خونريزى نداشت. و نتيجه آن با ظاهرى طبيعى اين مى شد كه على عليه السلام مردم را در جنگها مى كشت. زيرا شهوت كشت و كشتار داشت. بنابراين مسأله، مسأله قربانى شدن، فدا نمودن جان، و اقدام دينى بر اساس احساس تكليف شرعى و الهى نبود. پس كينه و حقد مردم با على عليه السلام بجا و پسنديده است.

به هر حال، ابن شهر آشوب مازندرانى، ادعاى مرده به دنيا آمدن محسن در زمان پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله را ادعاى مردمان پست مى داند كه عناد و دشمنى، آنان را به طرح آن واداشته است. او مى گويد:

«عناد و دشمنى گروهى از مردمان پست را واداشته كه بگويند: ابوبكر از على شجاع تر بوده و مرحب را محمّد بن مسلمه كشت، و ذوالثديه (خارجى) در مصر به قتل رسيد، و در ابلاغ سوره ى برائت، ابوبكر امير على بود و حتى گفته اند: سوره را انس بن مالك خواند و محسن را فاطمه در زمان پيغمبر سقط كرد... هر كه بر باطل سوار شود، پايش بلغزد كه: (و زين لهم الشيطان اعمالهم فصدهم عن السبيل و كانوا مستبصرين)، [عنكبوت، 38.] و گروهى با آنان اعلان دشمنى و عداوت كرده اند...» [مناقب آل ابى طالب، ج 1، ص 16.]

بدين ترتيب روشن مى شود كه اينان تلاش كرده اند تا مگر جمع ميان سقط محسن و اين مطلب كنند كه ديگران مافوق هرگونه شبهه اى بوده پرهيزگارتر و اجلّ از آن هستند كه چنين جنايتى مرتكب شوند. لذا تأييد كردند كه بدون شك اين مولود، سقط است ليكن در زمان رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله سقط شده است.

سپس يك روايت صحيح السند- از نظر آنان- در تأكيد اين معنا آمد كه مى گويد: امام احمد بن حنبل در مسند خود و ديگران به سند صحيح [يعنى بر پايه معيارهاى اهل سنت صحيح است. ر. ك: شرح المواهب زرقانى، ج 4، ص 239.] روايت كرده اند كه گفت: يحيى بن آدم ما را حديث كرد كه اسرائيل، از ابى اسحاق، از هانى بن هانى، از على ما را حديث كرد و گفت: «وقتى حسن به دنيا آمد، او را حرب ناميدم. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله آمد و گفت: فرزندم را به من بدهيد، او را چه نام نهاده ايد؟ گفتم: حرب. گفت: نه او حسن است. پس چون حسين به دنيا آمد، او را حرب ناميدم. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله آمد و گفت: فرزندم را به من بدهيد. او را چه نام نهاده ايد؟ گفتم: حرب. گفت: نه، او حسين است. پس چون فرزند سوم به دنيا آمد، او را حرب
ناميدم.

پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله آمد و گفت: فرزندم را به من بدهيد. او را چه ناميده ايد؟ گفتم: حرب. گفت: نه، او محسن است. سپس گفت: آنان را به اسامى فرزندان هارون: شبر، شبير، و مشبر نامگذارى كردم». [مسند احمد، ج 1، ص 98، 118؛ تاريخ دمشق (ترجمة الامام الحسين)، ص 18، السنن الكبرى، ج 6، ص 63؛ تهذيب تاريخ دمشق، ج 4، ص 204؛ به نقل احمد، طبرانى، ابن ابى شيبه، ابن جرير، ابن حبان، حاكم، و دولابى، ادب المفرد، ص 121؛ اسدالغابه، ج 2، ص 18، ج 4، ص 308، الاصابه، ج 3، ص 471؛ المعجم الكبير، ج 3، صص 28، 96- 97؛ الذرية الطاهرة، ص 97؛ الاستيعاب، ج 1، ص 369؛ نهايةالارب، ج 18، ص 213، الرياض المستطابه، ص 293، تاريخ الخميس، ج 1، ص 418؛ منتخب كنزالعمال، ج 5، ص 108؛ مختصر تاريخ دمشق، ج 7، ص 117؛ مستدرك حاكم، ج 3، صص 165- 166؛ مجمع الزوائد، ج 8، ص 52، به نقل از بزار، طبرانى و احمد گويد: رجال احمد و بزار صحيح است جز هانى بن هانى كه ثقه است. تلخيص المستدرك؛ ذخايرالعقبى، ص 119، به نقل از احمد و ابوحاتم؛ انساب الاشراف، ج 3، ص 144؛ التبيين فى انساب القرشين، ص 133، 192؛ شرح المواهب، ج 4، ص 339؛ البداية والنهاية، ج 7، ص 332؛ تاج العروس، ج 3، ص 389؛ ترجمة الامام الحسن از طبقات الكبرى، ص 34؛ الاحسان فى تقريب صحيح بن حبان، ج 15، ص 410؛ كشف الاستار، ج 2، ص 216؛ موارد الظمان، ص 551؛ به نقل از: سيره حلبى، ج 3، ص 292.]

/ 204