گردنه ى صعب العبور - رنج های زهرا (سلام الله علیها) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رنج های زهرا (سلام الله علیها) - نسخه متنی

سید جعفر مرتضی عاملی؛ مترجم: محمد سپهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بدون ترديد ما گرايش دوم را در پيش خواهيم گرفت و از همه اين لوازم، جوانب و معنانى اى كه قرآن اراده كرده با آن زندگى كنيم و در حكايت زن لوط و قومش بدان توجه نماييم؛ بحث خواهيم كرد تا هرچه بيشتر و بيشتر از آن معرفت و شعور، و ايمان و طهارت و صفا كسب كنيم.

در اين قضيه معانى حياتى بسيار مهم مى بينيم كه بايد از آن آگاه شويم. اين قصه پس از توجه دادن به زشتى عملشان، بيانگر مبارزه طلبى قوى از سوى زن لوط عليه السلام است. زنى كه از توانمنديهاى علمى و فكرى مطلوبى برخوردار نيست به مبارزه طلبى مردى پيامبر مى رود كه از همه قدرتها برخوردار است خصوصاً قدرت مبارزه طلبى در زمينه اقناع. زن لوط عليه السلام در مسأله اى به مبارزه شوهرش مى رود كه شوهر از انگيزه ى لازم براى مقاومت در برابر آن و از طريق دين، عقيده، قداست، اخلاق و شرف انسانى برخوردار است. زيرا مبارزه طلبى با او در مورد مهمانانش بود و در مسأله اى كه به شرف، كرامت، دين، اخلاق و رسالت او مربوط مى شد.

قضيه ى زهرا عليهاالسلام و آنچه پس از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله بر او گذشت، نيز يك حادثه تاريخى است كه به لحاظ دلالتهاى التزامى اش بسيار مفيد است. زيرا فرق است بين اينكه گفته شود كه غاصبان خلافت بلافاصله پس از رحلت رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله، چنان زهرا عليهاالسلام را زدند كه جنينش سقط شد و پهلوى مباركش شكست، و بين اينكه بعضى مى گويند: غاصبان خلافت فقط تهديد كردند كه خانه فاطمه عليهاالسلام را آتش خواهند زد.

سپس گفته مى شود: آنان به فاطمه عليهاالسلام احترام مى گذاشتند يا لااقل به واسطه ى موقعيت و احترامى كه نزد مردم داشت، از بدرفتارى با او مى ترسيدند. اين بدان معنى است كه تهديد آنان صورى بود نه جدى. سپس ديگران مجالى مى يابند كه بگويند: آنان در مسأله خلافت اجتهاد كردند ولى دچار اشتباه شدند و به خطا رفتند.

سپس به منظور آماده سازى مخاطب براى پذيرش اينكه آنان در غصب خلافت مأجورند، مى گويد: «پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بر امامت على عليه السلام تأكيد كرد اما صحابه نص او را به گونه اى ديگر فهميدند».

يعنى مسأله غصب خلافت نه اقدامى عدوانى بود و نه غصب يك حق معلوم، بلكه فقط و فقط فهم بد سخن رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله بود كه آن هم منحصر به متجاوزان و غاصبان نبود بلكه همه ى صحابه آن را به همين نحو فهميدند. چه در جاى ديگر مى گويد: «پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در غدير بر (امامت) على عليه السلام تأكيد كرد اما طبيعت سخن او مردم را به شك مى اندازد».

بنابراين از شما مى خواهند كه بگوييد: الف، سپس بگوييد: ب، و همينگونه تا آخر.

گردنه ى صعب العبور

بزرگترين مشكل اينان، زدن زهرا عليهاالسلام و سقط جنين، و به آتش كشيدن، و وارد شدن به خانه ى او با عنف و خشونت هرچه تمامتر، بدون توجيه قابل قبول و معقول است. اگر على عليه السلام در مقابلشان ايستاده بود، اين گره مى توانست با متهم كردن او به متجاوز بودن در مقابل مهاجمان باز شود.

آنچه كار اينان را مشكل تر مى كند، سخنان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در حق فاطمه عليهاالسلام است و اينكه اين حوادث بلافاصله پس از رحلت آن حضرت دقيقاً در خانه زهرا عليهاالسلام به شيوه اى غير قابل دفاع يا توجيه صورت گرفت.

آنچه مرتكب شدند از يك جهت مخالف شرع و دين است و از سوى ديگر مخالف اخلاق انسانى و وفاى به عهد با پيامبرى كه آنان را از ظلمتهاى جاهلى به نور آورد و در حالى كه در لبه ى پرتگاه جهنم بودند، آنان را از افتادن در آن نجات داد.

از سوى ديگر مخالف عواطف پاك و احساسات انسانى، و وجدان و ضمير آگاه، و تمام تعبير عرفيات، سجايا و حتى عادات بشرى. و از كسى كه مرتكب اين جنايات بزرگ شده خواسته مى شود كه امام امت باشد، در جاى رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله بنشيند و امين دين، انسان، اخلاق، ارزشها، و اموال، و عرض مردم باشد و امنيت، كرامت و عزّت آنان را تأمين كند و انسان را بر پايه فضيلت، دين و اخلاق پرورش دهد.

اگر خود اين شخص مرتكب اعمالى شود كه نشانه عدم صلاحيت وى براى تصدّى اين مقام باشد، چه كارهايى كه از او سرزده در اين باره پيامدهاى منفى آشكارى داشته است؛ اين بدان معنى است كه شناخت اين حوادث و جنايات عظيم براى همه ى مردمى كه براى آن شخص اثرى در همه ى واقعيت فكرى، سياسى و مذهبى خويش معتقدند، و او نقش حساسى در همه ى مفاهيم، امور دينى و ايمانى، و حتى در سطح احساسات و عواطف آنان دارد، به صورت يك ضرورت اجتناب ناپذير جلوه مى كند.

بنابراين، آنچه از اين شخص سرزده امورى شخصى كه فقط مربوط به خود او باشد، نيست. چه آنچه مرتكب شده يك حالت عارضى يا شهوت سركش نبوده بلكه نشانگر روحيات و نيز ديدگاه وى درباره ى تعاليم دين و ارزش رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله نزد او، و خشونت و حقيقت مشاعر و احساسات انسانى و اخلاقيات و ارزشهاى او است. مسأله اين نيست كه او اجتهاد كرده، پس اگر خطا كرد يك اجر مى برد و اگر درست، دو پاداش. چنانكه پيروان مكتب خلفا براى ما روايت كرده اند و ما از آنان گرفته ايم و بدون تحقيق آن را تكرار مى كنيم. سپس بر پايه ى همين قاعده (!!) جنگ عايشه و معاويه با على عليه السلام را برايمان توجيه مى كنند كه هر كدام به واسطه جنگ با على و قتل دهها هزار مؤمن و مسلمان بى گناه، يك پاداش مى برند.

بالاتر اينكه ادعا كرده اند كه عبدالرحمن بن ملجم در قتل على عليه السلام اجتهاد كرد امّا اشتباه كرد. پس به واسطه ى اين جنايت يك پاداش مى برد. [المحلى، ج 1، ص 484؛ الجوهر النقى (در پاورقى سنن بيهقى)، ج 8، ص 58.] ابوالغاديه قاتل عمار بن ياسر نيز اجتهاد كرد ولى به خطا رفت. پس بواسطه ى قتل عمار يك پاداش دارد. [الفصل فى ملل و الاهواء والنحل، ج 4، ص 161.]

بنابراين قضيه ى زهرا عليهاالسلام در زندگانى فكرى و ايمانى ما يك قضيه ى اساسى است و با يك امر اساسى اسلام ارتباط تنگاتنگ دارد. پس سزاوار نيست كه آن را سبك شماريم يا از اهميّت آن بكاهيم.

/ 204