بزرگترين مشكل اينان، زدن زهرا عليهاالسلام و سقط جنين، و به آتش كشيدن، و وارد شدن به خانه ى او با عنف و خشونت هرچه تمامتر، بدون توجيه قابل قبول و معقول است. اگر على عليه السلام در مقابلشان ايستاده بود، اين گره مى توانست با متهم كردن او به متجاوز بودن در مقابل مهاجمان باز شود. آنچه كار اينان را مشكل تر مى كند، سخنان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در حق فاطمه عليهاالسلام است و اينكه اين حوادث بلافاصله پس از رحلت آن حضرت دقيقاً در خانه زهرا عليهاالسلام به شيوه اى غير قابل دفاع يا توجيه صورت گرفت. آنچه مرتكب شدند از يك جهت مخالف شرع و دين است و از سوى ديگر مخالف اخلاق انسانى و وفاى به عهد با پيامبرى كه آنان را از ظلمتهاى جاهلى به نور آورد و در حالى كه در لبه ى پرتگاه جهنم بودند، آنان را از افتادن در آن نجات داد. از سوى ديگر مخالف عواطف پاك و احساسات انسانى، و وجدان و ضمير آگاه، و تمام تعبير عرفيات، سجايا و حتى عادات بشرى. و از كسى كه مرتكب اين جنايات بزرگ شده خواسته مى شود كه امام امت باشد، در جاى رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله بنشيند و امين دين، انسان، اخلاق، ارزشها، و اموال، و عرض مردم باشد و امنيت، كرامت و عزّت آنان را تأمين كند و انسان را بر پايه فضيلت، دين و اخلاق پرورش دهد. اگر خود اين شخص مرتكب اعمالى شود كه نشانه عدم صلاحيت وى براى تصدّى اين مقام باشد، چه كارهايى كه از او سرزده در اين باره پيامدهاى منفى آشكارى داشته است؛ اين بدان معنى است كه شناخت اين حوادث و جنايات عظيم براى همه ى مردمى كه براى آن شخص اثرى در همه ى واقعيت فكرى، سياسى و مذهبى خويش معتقدند، و او نقش حساسى در همه ى مفاهيم، امور دينى و ايمانى، و حتى در سطح احساسات و عواطف آنان دارد، به صورت يك ضرورت اجتناب ناپذير جلوه مى كند. بنابراين، آنچه از اين شخص سرزده امورى شخصى كه فقط مربوط به خود او باشد، نيست. چه آنچه مرتكب شده يك حالت عارضى يا شهوت سركش نبوده بلكه نشانگر روحيات و نيز ديدگاه وى درباره ى تعاليم دين و ارزش رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله نزد او، و خشونت و حقيقت مشاعر و احساسات انسانى و اخلاقيات و ارزشهاى او است. مسأله اين نيست كه او اجتهاد كرده، پس اگر خطا كرد يك اجر مى برد و اگر درست، دو پاداش. چنانكه پيروان مكتب خلفا براى ما روايت كرده اند و ما از آنان گرفته ايم و بدون تحقيق آن را تكرار مى كنيم. سپس بر پايه ى همين قاعده (!!) جنگ عايشه و معاويه با على عليه السلام را برايمان توجيه مى كنند كه هر كدام به واسطه جنگ با على و قتل دهها هزار مؤمن و مسلمان بى گناه، يك پاداش مى برند. بالاتر اينكه ادعا كرده اند كه عبدالرحمن بن ملجم در قتل على عليه السلام اجتهاد كرد امّا اشتباه كرد. پس به واسطه ى اين جنايت يك پاداش مى برد. [المحلى، ج 1، ص 484؛ الجوهر النقى (در پاورقى سنن بيهقى)، ج 8، ص 58.] ابوالغاديه قاتل عمار بن ياسر نيز اجتهاد كرد ولى به خطا رفت. پس بواسطه ى قتل عمار يك پاداش دارد. [الفصل فى ملل و الاهواء والنحل، ج 4، ص 161.] بنابراين قضيه ى زهرا عليهاالسلام در زندگانى فكرى و ايمانى ما يك قضيه ى اساسى است و با يك امر اساسى اسلام ارتباط تنگاتنگ دارد. پس سزاوار نيست كه آن را سبك شماريم يا از اهميّت آن بكاهيم.