حتى اگر فضّه پاسخ مى داد، وضع با آنچه گفتيم فرق نمى كرد. زيرا پاسخ وى مردم را از حرص و ولع اينان در رسيدن به خلافت، و اصرار و ابرام آنان در بودن حق از صاحب حقيقى آن، آگاه نمى كرد. از سوى ديگر به راحتى مى توانستند او را چنان از سر راه خود بردارند كه هيچ نقشى در روشن شدن صورت مسأله، و شناخت حقيقت نداشته باشد. چه ممكن بود او را متهم كنند كه با آنان برخورد غير اخلاقى و بى ادبانه داشته است. فضّه نه از مقام رفيع زهرا عليهاالسلام بهره مند بود و نه پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله درباره اش گفته بود: خداوند از خشم او خشم مى گيرد. اما زهرا عليهاالسلام آن زن معصوم و مطهره به نص قرآن است كه خداوند به خشم او خشم مى گيرد و از خشنودى او خشنود مى شود. بنابراين اگر زهرا عليهاالسلام نبود، نشانه هاى دين محو مى شد و كينه توزان و منافقانى كه در كمين اسلام عزيز نشسته اند، گرانبهاترين و شيرين ترين منويات و آرزوهاى خود را عملى مى كردند. پس زهرا عليهاالسلام با آن گامهاى اندك خود به سوى در، حق على عليه السلام، و امامت- و نه فقط خلافت- را از تزوير و نابودى حفظ كرد. او به مردم و حتى غير مسلمانان، چه آنان كه در آن روزگار زندگى مى كردند و چه آنان كه پس از آن آمدند و مى آيند، امكان داد كه خود، حقيقت را كشف كنند. توجه دقيق در تاريخ به ما نشان مى دهد كه هر يك از امامان در حفظ اسلام نقش اساسى داشته اند. به گونه اى كه اگر هر كدام نبودند، دين به كلى تباه مى شد.