4- شيخ مفيد رحمه اللَّه از ماجراى زهرا عليهاالسلام در چندين مورد از كتابهاى ديگرش سخن گفته است. ملاحظه كنيد:
الف: گنجى شافعى به نقل از شيخ مفيد رحمه اللَّه: «او بر گفته هاى جمهور افزوده كه فاطمه عليهاالسلام پس از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله پسرى سقط كرد كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله او را محسن ناميده بود. اين مطلب نزد هيچ يك از ناقلان جز ابن قتيبه وجود ندارد». [كفاية الطالب، ص 413.]
بنابراين گنجى، اعتقاد به سقط محسن را دقيقاً به شيخ مفيد رحمه اللَّه نسبت مى دهد مگر اينكه منظورش اشاره به بيان مفيد در ارشاد باشد. معذلك احتمال قوى مى دهيم كه به مطلب اختصاص اشاره كرده است. ما به گنجى مى گوييم: يك مراجعه ساده به متون منقول از اهل نقل آشكار مى سازد كه بسيارى از ناقلان غير از ابن قتيبه هم اين مطلب را نقل كرده اند. ان شاءاللَّه در برخى از فصول اين كتاب بخش بزرگى از اين متون را ذكر خواهيم كرد.
ب: شيخ مفيد در مقنعه- يك كتاب در فقه شيعه- و در كتاب مزار، زيارت صديقه طاهره عليهاالسلام را آورده است. اين زيارت تصريح دارد كه آن حضرت شهيده است: «السلام عليك ايتها البتول الشهيدة الطاهرة» [المقنعه، ص 459؛ ر. ك: بحارالانوار، ج 97، ص 195؛ البلدالامين، ص 198.]
آيا شهادت او جز تازيانه هايى كه از اينان خورد، علّت ديگرى دارد؟ آيا در اثر يك بيمارى به شهادت رسيد يا به سبب يك حادثه مثل سقوط از بام خانه يا اين كه به وسيله يك ناشناس ترور شد؟!!
در بخش متون، رواياتى را كه شيخ مفيد رحمه اللَّه آورده در جاى خود خواهيم آورد.
ج: مفيد، تلاش دار و دسته حكومت براى به آتش كشيدن خانه زهرا عليهاالسلام را در كتاب امالى، از جعابى، از عباس بن مغيره، از احمد بن منصور رمادى، از سعيد بن عفير، از ابن لهيعه، از خالد بن يزيد، از ابوهلال، از مروان بن عثمان روايت كرده كه گفت: «هنگامى كه مردم با ابوبكر بيعت كردند، على عليه السلام و زبير و مقداد وارد خانه فاطمه عليهاالسلام شدند و از بيرون آمدن خوددارى كردند. عمر بن خطاب گفت: خانه را بر رويشان به آتش زنيد. زبير شمشير به دست بيرون آمد...
على عليه السلام به سوى عاليه بيرون رفت. ثابت قيس بن شماس در راه به او رسيد، گفت: تو را چه شده يا اباالحسن؟! فرمود: مى خواستند خانه ام را به رويم آتش زنند و ابوبكر بالاى منبر بود و مردم با او بيعت مى كردند ولى از اين اقدام جلوگيرى و به آن اعتراض نكرد...»
ثابت گفت: دست از تو برنمى دارم تا در راه تو كشته شوم. با هم به راه افتادند و به مدينه برگشتند. فاطمه عليهاالسلام را ديدند كه در كنار در خانه اش ايستاده هيچ يك از آنان در خانه اش نبود و مى گفت: «هرگز مردمى بدتر از شما نديدم، جنازه ى رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله را در برابرمان رها كرديد و كارتان را تمام نموديد و ما را اميرتان نكرديد، با ما كرديد آنچه كرديد و برايمان حقى قائل نشديد...» [امالى، صص 59- 60.]
اين حديث به تلاش آنان براى وارد شدن به خانه زهرا عليهاالسلام و تعدّى به اهل آن، تصريح دارد. چه حضرت عليه السلام فرمود: «ابوبكر بالاى منبر بود، و مردم با او بيعت مى كردند ولى از اين اقدام جلوگيرى و به آن اعتراض نكرد...» بايد هجومى در كار باشد تا نياز به جلوگيرى داشته باشد و تعدّى اى كه نياز به اعتراض.
اين عبارت «مى خواستند... آتش زنند» نيز مى رساند كه آنان از اين جهت تلاش كردند و مثلاً هيزم آوردند. خصوصاً جمله اى كه حضرت درباره ى ابوبكر فرمود كه «از اقدام جلوگيرى و به آن اعتراض نكرد». يعنى: آنان را از اقدام براى آتش زدن خانه بازنداشت. بنابراين مسأله فقط تهديد زبانى نبوده است. مؤيد اين مطلب واژه ى «ارادوا: مى خواستند» است و الّا مى فرمود: «هددوا: تهديد كردند».
اين روايت همچنين تصريح دارد خانه اى كه مورد هجوم قرار دادند، در داخل مسجد و در مقابل منبر رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله قرار داشت. جايى كه ابوبكر پس از بازگشت از سقيفه بالاى آن نشسته بود و يارانش مردم را براى بيعت با او مجبور مى كردند. پس در مقابل چشمان او ماجراى خانه ى فاطمه عليهاالسلام اتّفاق افتاد و او نه آنان را از اين اقدام وقيحانه بازداشت و نه به كارشان اعتراض كرد. و اضح است كه قبر رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله در خانه ى فاطمه عليهاالسلام بود نه در خانه ى عايشه- چنانكه در جاى خود تحقيق كرده ايم [ر. ك: دراسات و بحوث فى التاريخ والاسلام، ج 1، ص 169.]- آنان نه حرمت قبر آن حضرت را مراعات كردند، نه حرمت مسجد، نه حرمت خانه زهرا، و نه حرمت شخص زهرا عليهاالسلام را.
د: مفيد رحمه اللَّه در كتاب الجمل مى گويد:
«هنگامى كه عده اى از بنى هاشم و ديگران در گريز از ابوبكر و اظهار مخالفت با او در خانه ى فاطمه عليهاالسلام جمع شدند، عمر بن خطاب، قنفذ را فرستاد و گفت: آنان را از خانه بيرون كن. اگر بيرون نرفتند، هيزمها را در كنار در جمع كن و به آنان اعلام نما كه اگر براى بيعت بيرون نيايند، خانه را بر رويشان آتش خواهم زد.
سپس خودش با گروهى از جمله مغيرة بن شعبه ثقفى، و سالم غلام ابوحذيفه، به راه افتادند تا به در خانه ى على عليه السلام رسيدند. عمر ندا داد: فاطمه دختر رسول خدا! كسانى را كه به خانه ات پناهنده شده اند بيرون كن تا بيعت كنند و در آنچه مسلمانان وارد شده اند، داخل شوند و الّا به خدا سوگند آنان را به آتش مى كشم. اين حديث مشهور است.» [الجمل، چ جديد، صص 117- 118.]
سخن شيخ مفيد رحمه اللَّه در ارشاد را پيش از اين آورديم. در اينجا دليلى بر تكرار آن نمى بينيم.
آورديم كه برخى در اينكه كتاب الاختصاص از شيخ مفيد رحمه اللَّه است، ايجاد شك كرده اند تا اين را دستاويزى براى رد اعتماد به روايات آن درباره مظالم زهرا عليهاالسلام قرار دهند و انتساب اين كتاب را به شيخ مفيد رحمه اللَّه رد نمايند.
مى گوييم: ما در آنچه درباره كتاب اختصاص شيخ مفيد بيان شده، به دقّت انديشيديم اما هيچ كدام را براى ايراد شك و شبهه در صحت انتساب كتاب به اين عالم جليل القدر صالح نيافتيم. در اينجا به اختصار به برخى از آنچه در اين باره مطرح شده پاسخ مى دهيم:
1- در اين كتاب روايات فراوانى آمده كه اينگونه آغاز مى شود: حدّثنى جعفر بن الحسين المؤمن. لذا برخى گمان كرده اند كه اين كتاب از جعفر است.
پاسخ: در اين كتاب روايات بسيارى آمده كه با نام اين مرد شروع نمى شود با اسم افراد ديگرى آغاز مى شود يا اسامى ديگر با واو عطف افزوده مى گردد. لذا اين مسأله موجب نمى شود كه كتاب را به اين مرد نسبت دهيم.
2- صاحبان كتابهاى فهرست مثل نجاشى در رجال، طوسى در فهرست و ابن شهر آشوب در معالم العلما، اين كتاب را در شمار تأليفات شيخ مفيد نياورده اند.
پاسخ: همه ى اينها، همه ى تأليفات شيخ مفيد را يكى نياورده اند بلكه هر كدام