قابل توجه است، كه اميرالمؤمنين از آيه ى تطهير بر عصمت فاطمه عليهاالسلام استدلال نموده و مهاجرين و انصار نيز آن را پذيرفته و مورد تأييد قرار داده اند.
عن ابى جعفر (سلام الله عليه) فى قول الله (عز و جل) انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا ، قال: نزلت هذه الآيه فى رسول الله و على بن ابى طالب و فاطمه و حسن و حسين (ع) و ذلك فى بيت ام سلمه زوج النبى فدعا رسول الله (ص) عليا و فاطمه والحسن والحسين (صلوات الله عليهم) ثم ألبسهم كساء له خيبريا و دخل معهم فيه، ثم قال: اللهم هولاء اهل بيتى و عدتنى فيهم ما وعدتنى، اللهم اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا، فقالت و أنا معهم يا رسول الله قال: أبشرى يا ام سلمه فانك الى خير [نورالثقلين، ج 4، ص 270.] امام باقر (ع) مى فرمايد: آيه تطهير درباره ى رسول الله و على و فاطمه و حسن و حسين (صلوات الله عليهم) در خانه ام سلمه نازل شده است. وقتى اين آيه نازل شد حضرت على و فاطمه و حسن و حسين (سلام الله عليهم) را زير كساى خيبرى جمع كرد و فرمود: خدايا اينها اهل بيت من هستند كه در مورد آنان وعده ها داده اى خدايا رجس و پليدى را از آنان دور كن و آنان را پاك و منزه گردان.
شكى نيست كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله، در ميان تمام مخلوقات عالم، برترين آنان است و اگر نور پاك او نبود و وى قدم به هستى نمى گذاشت، بدون ترديد، خداوند متعال دگران را خلق نمى كرد.
[لولاك كما خلقت الافلاك و لو لا على لما خلقتك و لولا فاطمه لما خلقتكما. (عوالم، ج 11 ص 25 و 26).] و از سوى ديگر در احاديثى كه از طريق عامه و خاصه نقل شده، پنج تن آل عبا، همگى نور واحد و در پيشگاه الهى به يك ميزان خواهند بود، [على (ع)مى فرمايند: رسول خدا به منزل ما آمدند، در حالى كه من در خواب بودم، او بعد از مذاكره با دخترش به او فرمودند: انى و اياك و هذين و هذا الراقد فى مكان واحد. يعنى من و تو (دخترم) و اين حسن و حسين و اينكه خوابيده (على) در يك مكان و منزله مى باشيم. (فرائد السمطين، ج 2، ص 28 ش 367).] هر چند برترى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بر ديگران مسلم است.
و در حديثى رسول خدا مى فرمايند: من برترين انسان جهان براى اولين و آخرين هستم و بعد از من على عليه السلام برترين مخلوقات جهان است، بدانيد كه اول ما مثل آخر ما و آخر ما مثل اول ما مى باشد.
[بحار، ج 26، ص 316، ح 79: انا سيد الاولين و الاخرين و انت يا على! سيدالخلائق بعدى، اولنا كاخرنا و آخرنا كاولنا.] و از سوى سوم از خود پيامبر خدا مى خوانيم كه مى فرمايند:
حسن و حسين بهترين انسان روى زمين بعد از من و پدرشان مى باشند و مادرشان بهترين زن عالم است.
[بحار 26، ص 272 و، ح 14: الحسن و الحسين خير اهل الارض بعدى و بعد ابيها و امهما افضل نسا اهل الارض.] و در ساير سخنان پربار اهل بيت مى خوانيم كه خداوند انبيا را بر ديگران تفضيل داده و آنان را نيز در مراتب كمال و فضيلت يكسان نيافريده، بلكه چند نفر آنان كه به اولوالعزم معروفند، بر ساير سفيران آسمانى مقدم داشته و اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام را نيز بر اين (انبيا اولوالعزم) برترى داده است.
[بحارالانوار، ج 26، ص 199، ح 11، عن الصادق (ع): ان اللَّه فضل انلى العزم من الرسل بالعلم على الانبيا و ورثنا علمهم و فضلنا عليهم فى فضلهم...] و بالاخره در يك روايتى از امام صادق عليه السلام آمده است: تمام پيامبران گذشته براى معرفت حقوق و ولايت ما مبعوث شده اند و موظف بوده اند ما را بر ديگران مقدم بدانند.
[اصول كافى، ج 1، ص 437، ح 4: ما من نبى جا قط الا بمعرفه حقنا و تفضيلنا على من سوانا.] اگر به دقت و بدون ذهنيت اين احاديث را مورد نظر قرار دهيم به اين نتيجه خواهيم رسيد كه انبياى الهى همگى معصوم بودند و اينكه على، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام، بعد از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله، از همه ى آنان برترند، بدون ترديد در تمام فضائل و از جمله ى در عصمت بر همه ى آنان تفوق دارند. (دقت فرماييد.) از طرف ديگر در فصل ششم اين كتاب روايات متعددى را از طريق اهل سنت و تشيع ملاحظه فرموديد كه اگر على نبود، براى فاطمه عليهاالسلام كفو و همتايى پيدا نمى شد، خواه آدم و انسانهاى ديگر.
علما و دانشمندان بزرگ و محققين عاليقدر از اين حديثها نيز، تفوق و برترى على و فاطمه عليهم السلام را بر همه ى انسانها جز رسول خدا استفاده كرده اند. در اين صورت براى فاطمه ى زهرا عليهاالسلام فوق عصمت ثابت مى شود، زيرا به استناد اين حديثها، فاطمه عليهاالسلام برابر على است و چگونه مفروض است كه انسان عاقل، در دو تساوى يكى را بر ديگرى مقدم بدارد؟
از روايات متعددى استفاده مى شود كه جبرئيل و ساير ملائكه آسمانها، بر حضرت فاطمه عليهاالسلام نازل شده و با وى به مكالمه و مصاحبه پرداخته و در ضمن سخنان خود، در فضائل و مناقب آن بانوى گرامى، مطالبى مى گفتند كه عصمت آن بزرگوار از آنها ثابت مى شود؛ اينك به دو مورد اشاره مى كنيم:
قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله: ... ابنتى فاطمه، و انها لسيده نسا العالمين فقيل: يا رسول اللَّه! اهى سيده نسا عالمها؟ فقال: ذاك لمريم بنت عمران، فاما ابنتى فاطمه فهى سيده نسا العالمين من الاولين و الاخرين و انها لتقوم فى محرايها فيسلم عليها سبعون الف ملك من الملائكه المقربين و ينادونها بمانادت به الملائكه مريم فيقولون يا فاطمه! ان اللَّه اصطفيك و طهرك و اصطفيك على نسا العالمين.
[عوالم، ج 11، ص 99.] پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: دخترم فاطمه سرور زنان عالميان است. از او سئوال شد يا رسول اللَّه! سرور زنان زمان خودش؟ فرمودند: اين امتياز محدود، مربوط به حضرت مريم است، ولى دخترم فاطمه برترين زن عالميان از اولين و آخرين است. او هنگامى كه در محراب عبادتش قرار مى گيرد، هفتاد هزار ملائكه از مقربين درگاه الهى بر او سلام و درود مى فرستند و او را مخاطب قرار مى دهند، با آن جمله اى كه مريم را مخاطب قرار داده بودند، و چنين مى گويند: اى فاطمه! خداوند تو را برگزيده و پاك ساخته و تو را بر تمام زنان عالميان برترى داده است.
و حضرت صادق عليه السلام مى فرمايند:
انما سميت فاطمه محدثه لان الملائكه كانت تهبط من السما فتناديها كما تنادى مريم بنت عمران فتقول: يا فاطمه! ان اللَّه اصطفيك و طهرك و اصطفيك على نسا العالمين. فتحدثهم و يحدثونها فقالت ذات ليله: اليست المفضله على نسا العالمين مريم بنت عمران؟ فقالوا: ان مريم كانت سيده نسا عالمها و ان اللَّه عزوجل جعلك سيده نسا، عالمك و عالمها و سيده نسا الاولين و الاخرين.
[بحار، ج 43، ص 78، ح 65.] از اين جهت يكى از نامهاى فاطمه محدثه بود، كه ملائكه به حضور او مى آمدند و مانند مريم با وى سخن مى گفتند، از جمله روزى به او گفتند: اى فاطمه! خداوند تو را برگزيده و تو را بر زنان ديگر جهان برترى داده، هم سخنان او را گوش مى دادند و هم به وى سخن مى گفتند.
فاطمه از ملائكه پرسيد: مگر طبق آيه ى چهل و دو سوره ى آل عمران، مريم برترين زن جهان نيست؟ ملائكه گفتند: مريم سرور زنان زمان خود بود، ولكن تو سرور زنان معاصر و اولين و آخرين و حتى سرور زنان عصر مريمى.
اين دو حديث كه به عنوان نمونه انتخاب گرديد، فاطمه عليهاالسلام را سرور زنان جهان، برگزيده ى خدا، همنشين و همصحبت ملائكه و جبرئيل- كه مقربان درگاه الهى- بودند، ناميده است. در اين صورت مى توان به عصمت زهرا عليهاالسلام ترديد كرد؟!
رسول گرامى اسلام در احاديث زيادى كه از طريق سنى و شيعه نقل گرديده، فاطمه را پاره ى تن خود معرفى نموده و فرموده است: هركس او را دوست بدارد، مرا دوست داشته و دشمن او دشمن من و خدا است.
و در حديث ديگرى فرموده است: فاطمه پاره ى تن من است، هركس او را اذيت كند، مرا اذيت نموده و كسى كه او را به خشم آورد من و خدا را به خشم آورده است.
و بالاخره در گروهى از احاديث، آن هم در منابع معتبر اهل سنت مى خوانيم كه خشم خدا فاطمه و رضايت الهى به رضاى او بستگى دارد.
باز هم دهها حديث- به همين مضمون- در كتب حديث طريقين يافت مى شود و ما نيز در فصل 26 (كيفر ستمگران و دشمنان زهرا عليهاالسلام) بخشى از احاديث را با ذكر منبع و مرجع آنها آورديم...
آنچه از اين گونه احاديث در رابطه با عصمت زهرا استفاده مى كنيم اينكه؛ اگر فاطمه عليهاالسلام معصوم نبود، چگونه پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله به طور مطلق خشم او را خشم خدا و رضاى او را رضاى الهى معرفى مى كند؟! مگر مى توان رضا و خشم اشخاص غير معصوم را با رضا و خشم خدا مرتبط دانست؟!
ابن ابى الحديد پس از اعتراف بر اينكه فاطمه عليهاالسلام از جمله افرادى است كه آيه ى تطهير بر عصمت او دلالت دارد در اين باره مى نويسد:
قوله عليه السلام: فاطمه بضعه منى، من آذاها فقد آذانى، و من آذانى فقد آذى اللَّه عز و جل يدل على عصمتها، لانها، لوكانت ممن تقارف الذنوب لم يكن من يوذيها موذيا له على كل حال...
[شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 273.]