ساختار علمی نرم افزار حضرت زهرا (س)

مرکز تحقیقات رایانه ای حوزه علمیه اصفهان

نسخه متنی -صفحه : 172/ 28
نمايش فراداده

9- آسياى دستى،

10- دلوى چرمى،

11- ظرفى مسى براى درست كردن حناء،

12- كاسه اى براى شير،

13- ظرفى براى آب،

14- آفتابه اى قيراندود،

15- سبوئى سبز رنگ،

16- دو كوزه سفالى

17- فرشى از پوست،

18- عبائى قطوانى [قطوانى، منسوب به قطوان كه از دهات اطراف كوفه است.]

19- مشك آب.

اثاث و لوازم خانه اميرالمؤمنين در شب عروسى

1- على عليه السلام مى فرمايد: دختر رسول خدا به من هديه شد و در آن شب كه به خانه من آمد، بسترمان جز يك پوست گوسفند چيزى نبود. [ابن ماجه، سنن المصطفى 2/ 538.]

2- در جاى ديگر از آن حضرت نقل شده كه فرمود: من با فاطمه در حالى ازدواج كردم كه جز يك پوست گوسفند چيزى نداشتم كه شب بر روى آن مى خوابيديم و روز علوفه شترمان را بر روى آن مى ريختيم و خدمتگزارى در خانه نداشتيم. [صفوة الصفوة، تأليف ابن جوزى، 2/ 3.]

3- در روايتى ديگر آمده: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم به خانه ما آمد در حالى كه ما بر روى خود قطيفه اى انداخته بوديم كه اگر از طول آن به روى خود مى كشيديم پهلوهايمان خالى و اگر از عرض مى انداختيم سر و پاهايمان بى روپوش مى ماند. [ذخائرالعقبى،/ 49.]

4- از ابويزيد مدينى روايت شده كه هنگامى كه فاطمه عليهاالسلام به خانه حضرت على عليه السلام رفت در خانه آن حضرت چيزى جز ريگ پهن شده، كوزه اى سفالين، بالش و تكيه گاهى و ظرفى براى آب، چيزى ديگر نيافت. [احمد بن حنبل، المناقب خطى.]

5- از انس نقل شده كه گويد: فاطمه عليهاالسلام نزد رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم آمده و گفت: اى رسول خدا، من و پسر عمويم جز يك پوست گوسفند چيز ديگرى نداريم كه هم روى آن مى خوابيم و هم شترمان را بر روى آن علوفه مى دهيم، حضرت فرمود: دخترم صبر كن، همانا موسى بن عمران ده سال با همسرش زندگى كرد و جز يك عباى قطوانى- يعنى عبائى سفيد كه نخ هاى بسيارى در حاشيه اش آويزان بود- نداشتند. [زينى دحلان، السيرة النبويه ، چاپ شده در حاشيه السيرة النبويه ج 2/ 10، و به احقاق الحق 10/ 395- 400 مراجعه كنيد.]

مقدمات عروسى

از ماجراى عقد و نامزدى فاطمه مدتى- شايد چند ماه- گذشت و على (ع) شرم داشت درباره ى عروسى فاطمه سخنى به ميان آورد، تا سرانجام زنانى كه در خانه ى رسول خدا (ص) بودند يا به مناسبتهايى رفت و آمد مى كردند به فكر افتادند در اين باره سخنى بگويند و با كسب اجازه از على (ع) به نزد رسول خدا (ص) آمده و بحث عروسى فاطمه را به ميان كشيدند.

از آن جمله نام ام ايمن [ ام ايمن، نام زنى است كه سالها به عنوان كنيز و خدمتكار در خانه ى رسول خدا (ص) زندگى مى كرد و به قولى كنيز آمنه مادر آن حضرت بود كه پس از وفات آمنه وظيفه ى سرپرستى رسول خدا (ص) بدو محول شد و پيغمبر (ص) او را به عنوان مادر خطاب مى كرد، و مى فرمود: ام ايمن امى چنانكه در داستان وفات آمنه در شرح حال رسول خدا (ص) ذكر گرديد (زندگانى پيغمبر اسلام، ص 67).] و پس از ازدواج با خديجه او را آزاد كرد، و ام ايمن به مردى موسوم به عبيد خزرجى شوهر كرد و از وى پسرى به دنيا آورد كه نامش را ايمن گذارد، و ام ايمن كسى بود كه در جنگ حنين وقتى هممه ى مسلمانان بجز عده ى معدودى از كنار پيغمبر اسلام گريختند در ركاب آن حضرت ماند و پايدارى كرد تا شهيد شد- به شرحى كه در زندگانى پيغمبر اسلام صص 578 و 581 مذكور شد.

و ام ايمن از نظر سبقت در اسلام و خدمت به خاندان رسالت سابقه ى درخشان و پر افتخارى دارد، و تا فاطمه (ع) نيز زنده بود خدمت آن بانوى بزرگوار را بر خود فرض و لازم مى دانست و از جمله افتخارات او سرپرستى و حضانت از دو فرزند برومند فاطمه (ع) و دو حجت الهى يعنى حسن و حسين (ع) است- كه ان شاءالله در جاى خود مذكور خواهد گرديد. و به هر صورت ام ايمن از زنان بزرگ و پر فضيلت اسلام است كه در اينجا براى معرفى او مختصرا به همين مقدار اشاره شد.

و ام سلمه در روايات ذكر شده كه اين مطلب را نزد رسول خدا (ص) عنوان كردند و سخن را از اينجا آغاز كرده كه گفتند:

اى رسول خدا به راستى اگر خديجه زنده بود با انجام مراسم عروسى فاطمه ديدگانش روشن مى شد!

با شنيدن نام خديجه سرشك از ديدگان پيغمبر جارى شد و به ياد آن بانوى فداكار و مهربان افتاده فرمود: خديجه! و كجا همانند خديجه زنى يافت مى شود؟ در آن هنگام كه مردم مرا تكذيب كردند او مرا تصديق نمود، و در راه پيشرفت و ترويج دين خدا مرا يارى كرد و دارايى خود را در اختيار من قرار داد، و بانويى كه خداى عزوجل مرا مأمور كرد تا او را مژده دهم كه خانه اى از زمرد در بهشت بدو عطا خواهد كرد...

ام سلمه كه اين سخنان را شنيد و دگرگونى حال پيغمبر را ديد عرضه داشت: پدر و مادر ما به قربانت! شما هر اندازه درباره ى خديجه بفرماييد درست و صحيح است، جز آنكه از دنيا رفت و به سوى پروردگار خويش بازگشت و خداى تعالى ما را با او در بهترين جايگاه بهشت جاى دهد.

اما موضوعى كه ما به خاطر آن خدمت شما آمده ايم آن است كه برادر و پسر عموى شما على بن ابيطالب مايل است تا شما درباره اش محبتى نموده اجازه دهيد همسرش فاطمه را به خانه ى خود ببرد و بدين ترتيب سر و سامانى به زندگى او بدهيد!

پيغمبر پرسيد: چرا خود على در اين باره به من مراجعه نكرده؟ عرض شد: حيا و شرم مانع او از اين كار گرديده است.

ام ايمن از طرف رسول خدا (ص) مأمور شد، تا على (ع) را خبر كرده به نزد آن حضرت ببرد، و چون بيامد پيش روى پيغمبر نشست و از شرم سر خود را به زير افكند، رسول خدا (ص) بدو فرمود:

آيا مايل هستى همسرت را به خانه ببرى؟ على (ع) همچنان كه سرش به زير بود پاسخ داد:

آرى پدر و مادرم به فدايت!

پيغمبر (ص) نيز با خوشحالى موافقت خود را براى انجام اين كار اعلام كرده و به دنبال آن فرمود:

همين امشب يا فردا شب ترتيب اين كار را خواهم داد.

على (ع) برخاست و رسول خدا (ص) نيز به زنانى كه در آنجا بودند (و شايد انتظار موافقت پيغمبر اسلام را مى كشيدند تا هر كدام به نحوى در اين جشن فرخنده كارى كرده و خدمتى انجام دهد) دستور داد مقدمات عروسى را فراهم نموده و فاطمه را زينت كنند و خوشبويش سازند و اتاقى را براى زفاف و عروسى او فرش كنند.

وليمه ى عروسى

يكى از سنتهاى اسلامى وليمه دادن در مراسم عروسى است، يعنى مستحب است در اين مراسم غذايى تهيه شود و جمعى را اطعام كنند كه البته در كيفيت و مقدار تابع شئون و مقدورات افراد است كه به هر نحوى ممكن است اين سنت اسلامى را انجام دهند، و رسول خدا (ص) نيز كه خود اين سنت را تشريع فرموده بود در مراسم عروسى فاطمه دختر عزيزش اين كار را انجام داد، و در اينكه آيا خود پيغمبر ترتيب اين وليمه را داد يا به على (ع) دستور تهيه ى آن را داد و يا هر دو در تهيه ى آن شركت داشتند، اختلاف است.

مطابق نقل امالى شيخ صدوق (ره) رسول خدا (ص) به على فرمود: تهيه گوشت و نان با ما، و خرما و روغن با تو باشد [بحارالانوار، ج 43، صص 95 و 106.] و بر طبق نقل مرحوم راوندى در خرايج، پيغمبر اسلام مقدارى غذا و حلوا درست كرد و به على فرمود: مردم را دعوت كن [بحارالانوار، ج 43، صص 95 و 106.] و در روايتى كه مرحوم اربلى در كشف الغمه روايت كرده چنين است كه على (ع) گويد: رسول خدا از همان پول زره خودم كه قبلاً فروخته بودم مقدارى را به ام سلمه سپرده بود و هنگام عروسى ده درهم از آن پول را از ام سلمه گرفت و به من داد و فرمود: با اين پول مقدارى روغن و قدرى خرما و كشك خريدارى كن و من چنان كردم و خود آن حضرت آستين را بالا زد و سفره اى چرمى طلبيد و آن خرما و روغن و كشك را مخلوط كرده و غذايى تهيه نمود و از مردم با همان غذا پذيرايى شد. [كش الغمه، ج 1، ص 361.]

و در نقل ديگرى از آن حضرت حديث كرده كه به على فرمود:

يا على لابد للعرس من وليمة على جان! در عروسى بايد وليمه داد.

و به دنبال آن روايت كرده كه سعد گفت: من گوسفندى براى اين وليمه مى دهم و گروه ديگرى از انصار نيز هر كدام در حدود توانايى خود چيزى تهيه كردند و مراسم وليمه انجام گرديد، كه اين روايت را بيشتر اهل سنت نيز مانند طبرى و ابن حجر و سيوطى و ديگران نقل كرده اند. [احقاق الحق، ج 10، ص 424.]