بسيارند پژوهشگران، نويسندگان، اديبان، شاعران، سخنوران و هنرمندانى كه خاموش و گمنام اما عاشق و دلباخته عمر خود را وقف برافروختن چراغ انتظار در شبستان غيبت نمودهاند . اگر چه اين گروه در نزد مولا و صاحبشان شناخته شدهاند، اما حيف است كه جامعه مهدوى ما كسانى را كه سالها به عشق امام مهدى (ع) قلم زدهاند و يا اثرى را خلق نمودهاند نشناسد . از اين رو تصميم گرفتم كه از اين پس در هر شماره موعود گفتوگويى داشته باشيم با يكى از اين عزيزان . اميد كه مقبول حضرتش واقع شود .
نخستين گفتوگو را با حجةالاسلام والمسلمين علىاكبر مهدىپور آغاز كرديم . كسى كه در سى سال گذشته آثار متعددى را در زمينه موضوع مهدويت نوشته و ترجمه كرده است . با هم اين گفتوگو را مىخوانيم .
لطفا مختصرى درباره خودتان بفرماييد .
من در سال 1324 شمسى برابر با 13 رجب 1364 قمرى در تبريز متولد شدم . ابوى من اهل علم نيست ولى از خاندان متدينى است و هفتساله بودم كه به مدرسه ابتدايى رفتم و همزمان با آن آموختن دروس عربى را هم شروع كردم . 4 سال بيشتر مدرسه نرفتم چون در كلاس پنجم ابتدايى به سيوطى رسيدم ديدم كه نيازى به ادامه تحصيلات ابتدايى ندارم از مدرسه بيرون آمدم و همان را ادامه دادم تا 17 سالگى كه مكاسب و رسائل مىخواندم . در سال 1340 شمسى و 17 ربيعالاول 1381 قمرى بود كه وارد قم شدم در اينجا هم رسائل و مكاسب را ادامه دادم . تا وقتى كه دارالتبليغ تاسيس شد آنجا مشغول شدم و دوره آنجا را تمام كردم . در سال 1354 به تركيه رفتم و مدت 5 سال در آنجا اقامت داشتم و در سال 59 به قم برگشتم و مشغول فعاليتهاى حوزوى شدم . در خلال اين برنامهها در شهرستانها براى مجالس تبليغى در ماههاى رمضان و محرم و صفر مىرفتم و بقيه را كلا در حوزه بودم و مشغول به تحصيل و تدريس و مباحثه . از حدود 20 سال قبل; يعنى بعد از مراجعت از تركيه تدريس را تعطيل كردم و به تاليف و تحقيق مشغول شدم .
فعاليتهاى مهدوى خود را از كى و كجا شروع كرديد؟
سابقه اين كار به سال 1350 شمسى برمىگردد . آن سالى بود كه مرحوم آيتاللهالعظمى حكيم وفات كردند . در يكى از مجالس فاتحه ايشان در تبريز منبر رفته بودم و راجع به وجود مبارك آقا بقيةالله (عج) بحث مىكردم در ضمن بحثبه اين حديث معروف كه از آقا امام سجاد و آقا امام صادق و آقا بقيةالله و شخص رسولالله، صلواتالله عليهماجمعين، نقل شده و در آن آمده است كه مثل حضرت در زمان غيبت مانند خورشيد پشت ابر است، رسيديم; اين حديث را كه روى منبر توضيح مىداديم به ذهنمان آمد كه يكى از مهمترين آثار خورشيد بقاى اين نظام است; يعنى در منظومه شمسى خورشيد اين نقش را دارد كه در اثر تعادل جاذبه خورشيد با نيروى دافعه و گريز از مركز بقيه كرات اين نظام مطابق هيات جديد محفوظ است و اين را آنجا مطرح كرديم . از منبر كه پايين آمديم همين را به صورت مقالهاى درآورديم و چون مساله جديدى بود و هيچ جا برخورد نكرده بوديم به آيتالله مكارم شيرازى، حفظهاللهتعالى، ارائه داديم ايشان بسيار پسنديدند و فرمودند همين را چاپ كنيد . مرحوم علامه مجلسى هشت وجه شبه در بحارالانوار براى اين تشبيه آوردهاند اين در واقع وجه نهمى بود كه در هيچ جا ذكر نشده است . ما هم آن را به صورت جزوهاى با عنوان نقش امام زمان (ع) در جهان هستى منتشر كرديم . اين اولين قدمى بود كه ما در حدود 32 سال قبل در مورد حضرت برداشتيم و فتح باب خيرى شد كه ما با اين موضوع آشنا شديم، انس گرفتيم و شروع به كار كرديم .
ادامه فعاليتهاى حضرتعالى به چه نحو بود؟
يك سال بعد از آن از طرف «نجات نسل جوان» كه مجلهاى بود كه در آن زمان منتشر مىشد مسابقه مقالهنويسى گذاشتند; ما هم مقالهاى در اين رابطه انتخاب كرديم با عنوان «او خواهد آمد» ; مسلمانان، مسيحيان، كليميان، زرتشتىها، اسلاوها، ژرمنها، همه معتقدند كه او خواهد آمد . اين مقاله در آنجا به صورت يك مقاله قابل چاپ تشخيص داده شد و در سال 51 شمسى بود كه در شمارههاى همان مجله نجات نسل جوان كه سالنامهاش هم سالنامه جوانان ناميده مىشد چاپ شد . اين دومين اثر ما بود . بعد اين دو مقاله با هم تلفيق شدند و به صورت كتابچهاى همراه با دو مقاله از مرحوم آقاى الهامى با عنوان او خواهد آمد منتشر شد كه تا الآن ده بار تجديد چاپ شده و جمعا در حدود 000/130 تيراژ داشته است . بعد از آن ما اين برنامهها را ادامه داديم و اثر بعدى كه پس از اين كار داشتيم كتاب جزيره خضراء بود . اين كتاب راجع به ادامه داستان على بن فاضل، حوداثى كه در مثلثبرمودا مىگذرد و تطبيق اين دو جريان با همديگر است . ماجراى علىبنفاضل به سال 69 هجرى برمىگردد . در حدود 20 سال قبل بود كه حوادث مثلثبرمودا مطرح بود و در رسانهها اعلام مىشد به ذهنمان رسيد كه شايد رابطهاى بين اين دو موضوع وجود داشته باشد . با بررسى ديديم كه بله رابطهاى هست . بعد از آن كتابچهاى به دست ما رسيد كه شخصى به نام ناجىالنجار اين دو را با هم مطابقت داده بود . ما آن را ترجمه كرديم . هفتاد صفحه مطلب شد ولى سه برابر به آن افزوديم از مقدمه و تعليقهها در 280 صفحه منتشر شد و در دنيا هم مورد استقبال قرار گرفت .
مدت كوتاهى به انگليسى ترجمه و در لندن منتشر شد . چهار بار به اردو ترجمه و منتشر شد . متن فارسى آن هم با 000/110 تيراژ تا الان در ده نوبت، به چاپ رسيده است . بعد از آن ترجمه يومالخلاص را آغاز كرديم و آن را در دو مجلد در بيش از 1300 صفحه با 1850 حديث اعرابگذارى شده و ترجمه و كيفيتخيلى خوبى كه سعى و تلاش زيادى ناشر براى آن متحمل شد منتشر كرديم . اين كتاب تا به حال سه بار تجديد چاپ شده است . 18 نوع فهرست را در آخرش آوردهايم كه در هيچ كتاب فارسى تا قبل از آن نديده بودم . اين فهرستها استفاده از كتاب را خيلى راحت كرده است . به اين صورت كه در اين كتاب 600 علامت ظهور وجود دارد چون كتاب شامل فهرست موضوعى است هر كس مطلبى را كه نياز دارد با يكى، دو دقيقه جستوجو مىتواند بفهمد كه در اين كتاب هستيا خير . و لذا مورد استقبال قرار گرفت . كه اين كتاب هم به اردو ترجمه و در كراچى چاپ و منتشر شد . كار بعدى ما طول عمر امام زمان (ع) از ديدگاه علوم و اديان است . بحث راجع به اينكه عمر انسان از لحاظ زيستشناسى محدود نيست و انسان مىتواند تا هزاران سال زندگى كند و اثبات اين معنا با استفاده از قرآن كريم و اخبار و احاديث در اين كتاب انجام شده است كه آن هم به زبان اردو توسط شهيد علامه سيد جاردى در لاهور منتشر شده و اخيرا هم توسط شخصى به نام سيد باسم هاشمى به عربى ترجمه و تحت عنوان عمر الامام المهدى در بيروت چاپ شده است . كارهاى بعدى ما چند چهل حديث است:
1 - چهل حديث پيرامون يوسف زهرا (ع) شامل چهل حديث از چهل كتابى كه مستقلا راجع به حضرت توسط علماى شيعه نوشته شده است . كه ضمن چهل حديث، چهل كتاب و چهل مؤلف هم معرفى شده است .
2 - چهل حديث پيرامون نوريزدان كه از احاديث اهل سنتبه تسلسل زمانى از چهل عالم سنى كه بخشى از كتاب خود را به حضرت بقيةالله (ع) اختصاص دادهاند كه باز هم معرفى چهل كتاب و چهل مؤلف ضمن چهل حديث است . البته منابع ديگر هر حديث در پاورقى ذكر شده است; ليكن ترتيب كتاب طبق تسلسل زمانى است .
در مقدمه چهل حديث پيرامون يوسف زهرا (س) واژه اربعين را با چهل حديث كه شامل اين كلمه هستند توضيح دادهايم و حديث من حفظ على امتى اربعين حديثا را هم از چهل منبع نقل كردهايم . در مقدمه دومى بحثحضرت نرجس خاتون را مطرح كردهايم چون ديديم در بعضى از كتابها براى شبهه انداختن در اذهان متدينين آمدهاند و گفتهاند مگر در آن زمانها بين مسلمانها و روم جنگى بوده است؟
ما سه جنگ را در سالهاى 231، 241 و 251 قمرى تاريخهاى عمومى و نه فقط اسلامى نقل كردهايم و مواردى را كه تصريح شده بين مسلمانها و امپراطورى روم مبادله اسرا شده است . مواردى هست كه اسرا بازخريد شدهاند مواردى هست كه تعداد اسرا تعيين شده كه چند نفر اسير پس گرفتهاند يا مبادله كردهاند و در كجا مبادله شدهاند . خصوصا آخرى كه در سال 251 قمرى است چون 4 سال مانده به ولادت آقا بقيةالله (ع) است كه از نظر تاريخى بسيار نزديك است و چون در روايت هم تصريح شده كه در زمان امام هادى (ع) اين جنگ واقع شده و حضرت امام هادى (ع) هم در 254 به شهادت رسيدهاند يعنى 3 سال قبل از شهادتشان كه كاملا زمانها با هم متناسب است و افرادى كه آنجا اسير شدهاند . اينها نكات و مطالبى هست كه موضوع را كاملا براى ما روشن و اثبات مىكند كه اين وقايع در اين ايام اتفاق افتادهاند . اين كتاب وقتى منتشر شد مرحوم آيتالله سيد رضا صدر شايد بيش از ده يا بيستبار در ملاقاتها بر اين تاكيد مىكردند كه كارخوبى كردى كه اين مساله را از ريشه جواب دادى و آن شبهه پس از اين رنگى نخواهد داشت . بعد هم از لحاظ پدر حضرت نرجس خاتون و ريشه و اصالتخانوادگىشان بررسى شده كه خودش كتاب مستقلى استبه صورت فشرده .
3 - احاديث كتاب غيبت فضل بن شاذان . اين كتاب از بين رفته است ولى احاديثى از آن در كتابها موجود است . با توجه به اين كه فضل بن شاذان 180 جلد كتاب نوشته و 3 جلد از آنها را به آقا بقيةالله (ع) اختصاص دادهاند و اين كتابها تا قرن دهم در دسترس بودهاند كه متاسفانه پس از آن از بين رفتهاند و سرنخى از آنها نداريم; لذا ما بر آن شديم كه اين كتاب را بازسازى كنيم; يعنى آثار برجاى مانده را گردآورى و به صورت كتابى با همان عنوان منتشر كنيم كه الحمدالله اين كار را انجام داديم . ايشان در سال 260 ق . وفات كردهاند يعنى در سال شهادت امام عسكرى (ع) و چهار امام را ديدهاند و از امام رضا امام جواد و امام هادى و امام عسكرى (ع) حديثبدون واسطه نقل كردهاند و از اين جهتبراى ما احاديثى را كه نقل كردهاند ارزشمند است .
كار بعدى كه تقريبا مهمترين كار ماست كتابنامه حضرت مهدى (ع) است . اين كتابنامه در دو مجلد منتشر شده است و بيش از 2066 كتاب مستقل پيرامون آقا بقيةالله (ع) از كتب اهل سنت و شيعه و احيانا فرق غير اسلامى معرفى كرده است . از اين كتابها بيش از 700 مجلد را ما در كتابخانه خود داريم و در نتيجه اين كتابنامه به صورت توصيفى است . كتابهايى كه تا به حال چاپ شدهاند تصوير جلدشان را در آنجا آوردهايم و كتابهايى كه چاپ نشدهاند و از آنها نسخه خطى سراغ داريم اين نسخ خطى را معرفى كردهايم . بعضى از كتابها كه اهميتخاصى دارند تا بيش از 20 نسخه خطى از كتابهاى مختلف دنيا منتشر كردهايم . و اين از بركات مسافرتهاى قبلى ما بود كه به اروپا و مخصوصا تركيه داشتيم . مهمترين كتابخانه حاوى نسخ خطى كتابخانه سليمانيه استانبول است كه بيش از 000/400 كتاب خطى را دربر دارد .
هم در فرصتى كه در آنجا بوديم اينها را بررسى مىكرديم . در واقع اين كتاب در طول بيستسال تهيه شده است كه در اين مدت ما آن را در كنار ديگر كارهايمان انجام مىداديم و هر كجا به نسخهاى برمىخورديم و در پايان به صورت اين كتابنامه منتشر شد و حدودا چند صد جلدى به دست آوردهايم كه در چاپهاى بعدى انشاءالله به آن اضافه خواهد شد بعد از آن جزوه كوچكى داشتيم به نام ميلاد نور اين كتاب از بيست عالم اهل سنت نقل شده كه آنها ولادت حضرت را دقيقا روز نيمه شعبان سال 255 هجرى قمرى ذكر كردهاند كه بعضىها خيال مىكنند كه اين تاريخ و اين تصريح مخصوص شيعه است در حالى كه بيش از 100 نفر از علماى سنى داريم كه تصريح كردهاند وجود مقدس آقا بقيةالله (ع) فرزند بلافصل حضرت امام حسن عسكرى (ع) است كه 20 مورد از آنها را با ذكر منبع و حتى وضعيت چاپ و . . . معرفى كردهايم كه تصريح كردهاند به روز نيمه شعبان و در سال 255 و 20 مورد ديگر هم از بزرگان اهل سنت نقل كردهايم كه آنها تصريح كردهاند آقا بقيةالله (ع) فرزند بلافصل آقا امام حسن عسكرى (ع) هستند در اين جزوه كار مهمى كه ما توفيق يافتيم و انجام داديم اين است كه يك نسخه تحريف شده را به اصلاح شدهاش برگردانديم و آن كتاب فتوحات مكيه ابن عربى است . با توجه به اينكه ابن عربى بين اهل سنت موقعيتى خاص دارد و در كتاب فتوحات مكيه فصلى را به آقا بقيةالله (ع) اختصاص داده است و بحثهاى بسيار جامع و جالبى دارد .
اول اين نسخ چاپى اينگونه شروع مىشود كه آقا بقيةالله (ع) از نسل امام حسن مجتبى (ع) هستند . وقتى ما اين را بررسى كرديم ديديم كه در نسخه خطى اين كتاب كه در كتابخانه پروفسور گلپينارسى (در قونيه تركيه كه نزديك آنكارا و در كنار مقبره مولانا جلالالدين رومى است) . (1) اين طورى است كه وجود مقدس آقا بقيةالله (ع) فرزند امام حسن عسكرى فرزند امام علىالهادى فرزند امام محمد تقى الجواد تا فرزند امام حسين بن على بن ابىطالب (ع) است . ولى در نسخ چاپى جديد آمده از لفظ حسن كه مربوط به آقا امام حسن عسكرى تا آقا امام حسين را حذف كرده و لذا شده امام حسن فرزند علىبن ابيطالب و يك جنايتبزرگى است كه متاسفانه در قاهره امر مرسومى است كه در كتابهاى اصيل، منبع و مرجع نكتهاى را حذف مىكنند مثل مروج الذهب كه نيم سطر را حذف كردهاند كه مربوط به سوختن در خانه حضرت فاطمه (س) است و مطالب هم به هم اجنبى شدهاند . ولى چاپ سنگى صد سال پيش قاهره را من دارم كه آن نيم خط موجود است . در تمام نسخ خطى فتوحات كه من ديدهام اين بخش حذف شده است ولى ما براى اين كه اين كار را بتوانيم اثبات كنيم و همه را به نسخه خطى ارجاع ندهيم; چرا كه همه به آنها دسترسى ندارند، دو كتاب پيدا كرديم; يكى اليواقيت والجواهر از عبدالوهاب شعرانى (متوفا 973 ق). ايشان متن كامل اين بخش را در كتاب خود آورده است و آنجا گفته كه محيىالدين عربى در فتوحات چنين گفته و عنوان فصل و متن را كامل و بدون حذف آورده است . چون آن زمان چاپ نبوده و كتابها خطى بودهاند ايشان موقع نوشتن عينا متن را ذكر كردهاند .
و 400 سال بعد از ايشان شيخ حسن عدوى حمزاوى (متوفا 1303 ق). هم در كتاب مشارق الانوار متن كتاب فتوحات را از آنجا آورده و ايشان هم با عنوان فصل و بدون هيچ تلخيصى متن كامل را آورده است . در آن 400 سال حذف و سقط از كتب خطى هنوز انجام نشده بود . ما اين دو متن را آوردهايم و براى خوانندگان مشخص كردهايم كه اين برنامه برنامهاى است كه توسط قطاع طريق انجام شده است كه آمدهاند در كتابها دستبردهاند تحريف كردهاند و اين مطالب را ما در ميلاد نور آوردهايم .
جزوه كوچكى هم داشتيم كه در استانبول چاپ كرديم به نام حضرت مهدى (ع) و رابطةالعالم الاسلامى كه مشتمل بود بر پاسخ به سؤال مسلمانى از كنيا كه نظر اهل تسنن راجع به حضرت مهدى را جويا شده بود . از طرف رابطةالعالم الاسلامى جواب بسيار زيبا، جامع، جالب و با امضاى تعدادى از سران آنجا و مهر رئيس رابطة چاپ شده كه البته در ايران هم منتشر شده است . ما در تركيه عين دستخط آنها را كه از رابطه گرفته بوديم، گراور كرديم و به عربى حروفچينى شد و ترجمهاش را تركى استانبولى در كنار آن در آنجا منتشر كرديم . اينها چيزهايى است كه تا الآن از ما منتشر شده است . دو اثر هم زير چاپ داريم كه به صورت سلسله مقالات در مجله موعود منتشر شده: يكى به نام با دعاى ندبه در پگاه جمعه كه پاسخ به شبهاتى است كه راجع به دعاى ندبه وجود دارد و دومى: تشرفات بين نفى و اثبات در مورد بحث امكان تشرف به خدمت آقا بقيةالله (ع) در زمان غيبت و مقابله با افراط و تفريطى كه در اين زمينه انجام شده است .
براى آينده چه برنامههايى داريد؟
در آينده ما دو كار اساسى داريم كه از قبل شروع كردهايم تحت عنوان معجم احاديث المهدى (ع) و معجم الآثار الواردة فىالمهدى (ع) مىخواستيم تمام احاديثى را كه راجع به آقا بقيةالله (ع) از آقا رسولالله و ائمه هدى (ع) رسيده استبه صورت مشخص، روشن و با شناسنامه هر حديث كه اين حديث اولين بار كجا درج شده است چه افرادى اين حديث را نقل كردهاند، سپس بحث در مورد سند و دلالتش و چه كسانى حديث را نقض يا ابرام كردهاند . . . بياوريم . بعدها كه اعلام شد معجم احاديث الامام المهدى (ع) را دارند مىنويسند ما اين را كنار گذاشتيم چون گفتيم آنها به صورت گروهى كار مىكنند و از تشكيلات وسيعترى برخوردارند . ولى وقتى منتشر شد، ديديم بسيار چيز جالب، عالى، خوب است الا اينكه ما به تنهايى شايد دو برابر اين حديث جمع كرده بوديم . لذا در صدد برآمديم كه دوباره ما آنها را ادامه بدهيم . و اينكه ما تحت دو عنوان انجام مىدهيم به اين دليل است كه نخواستيم احاديثشيعه را با اهل سنت قاطى كنيم چون احاديثشيعه مسند است و به معصوم برمىگردد اما احاديثى كه اهل سنت دارند اغلبش به اصحاب برمىگردد . هر چند مسلم است كه از آقا رسولالله (ص) نقل مىكنند ولى تصريح به اين معنا در آنها نشده است و لذا آنها از آن به اثر تعبير مىكنند و ما هم خواستيم اين دو از هم جدا بشوند تا مفيدتر باشد . كه شايد اولى در حدود 10 مجلد و دومى در حدود 5 مجلد بشود . البته اگر توفيقى باشد منتهى وقتى ما اين كار را انجام مىداديم احاديث را كه از كتب و مرجع مىگرفتيم ديديم كه نسخههاى اين كتابها خيلى مورد اعتماد نيست و بالاخره هم اختلاف نسخ و هم مشكلات ديگرى وجود دارد لذا بحث ديگرى شروع كرديم راجع به خود كتب مرجع . يعنى غيبت نعمانى، غيبتشيخ طوسى، كمالالدين شيخ صدوق كه قوىترين كتابهاى پايه در اين باره است روى آنها كار كرديم و با نسخ خطى فراوان مقابله كرديم تا بتوانيم نسخه خطى قابل اعتمادى را ارائه بدهيم و هر حديثى در اين معجم ارائه مىكنيم براساس نسخهاى باشد كه مورد اعتماد باشد .
از كارهاى ديگرمان كتابى است كه سالها مشغول به آن هستيم كه هر جا در احاديثبا نام يا لقبى براى آقا بقيةالله (ع) مصادف مىشويم آنها را جمع كردهايم كه نزديك به هزار اسم و لقب براى حضرت در كلمات معصومين (ع) تا به حال به دست آوردهايم كه همهاش مستند و منقول از معصوم است كه انشاءالله در آينده به صورت كتابى منتشر خواهد شد . يكى ديگر هم بازسازى متون از بين رفته مثل همان غيبت ابنشاذان استيا غيبت ابن عقده كه تا به حال بيش از 130 حديثبه دست آوردهايم كه اگر چه اصل كتاب خودش تا به حال به دست ما نرسيده است ولى احاديثى كه مسندا از او نقل شده است كه سال 333 ق . از دنيا رفتهاند و لذا كتابشان خيلى قديمى استيعنى نزديك 1100 سال قبل . كه زيدى جارودى است كه هم مورد قبول همه شيعيان است و هم مورد قبول همه اهل سنت، از اين نظر از اهميتخاصى برخوردار است . يا كتاب غيبت على بن حمزة بطائنى كه از اصحاب امام كاظم (ع) و جزء سران واقفيه است و احاديثبسيار نابى از ايشان در كتابها نقل شده اگر چه كتاب غيبتش به دست ما نرسيده است . ولى احاديث فراوانى كه به دست ما رسيده به عنوان بازسازى كتاب او مىتوانيم ارائه بدهيم .
تا به حال چه بركات و آثارى در فعاليتهاى خود از حضرت مشاهده كردهايد؟
ما اصل زندگىمان مرهون وجود مقدس آقا بقيةالله (ع) است; يعنى همه كسانى كه در جهان هستى اعم از انسان و ديگر جانداران و حتى جمادات وجود و ادامه حياتشان طفيل وجود مقدس آقا بقيةالله (ع) است منتهى طبيعى است كه آقا بقيةالله (ع) به كسانى كه پيرامونشان فعاليت و خدمت مىكنند و اگر خدمت صادقانه و تلاش جانانه باشد عنايتخاصى دارند كه خودشانفرمودهاند: «اناغير مهملين لمراعاتكم ولا ناسين لذكركم» ولذادرتماممقاطعزندگىمانعنايتآقا بقيةالله (ع) ملموس و محسوس است والحمدلله به طفيل وجودش زندهايم و از صدقه سرش تا الآن ادامه زندگى دادهايم .
آيا مىشود مواردى از عنايات خاصه حضرتش را نام ببريد؟
ماچيزخاصىنداريمكهقابلذكر باشد ولى افرادى كه در اين زمينه به ذكر مثالى مىپردازند مشكلاتى را هم براى خودشان ايجاد مىكنند و هم ديگران .
چه شد كه تا اين حد فعاليتهاى نسبتا متمركزى روى مطالب راجع به حضرت پيدا كرديد؟
بعدها متوجه شديم كه مظلومتر از آقا بقيةالله (ع) در عرصه زندگى وجود ندارد . مثال خيلى روشن آن است كه براى ناپلئون بناپارت بيش از 000/100 جلد كتاب نوشته شده است; يعنى براى فردى كه در محدودهاى از زمان آمده و جناياتى انجام داده و نامى در كرده است . وقتى براى چنين كسى كه قهرمانى در تاريخ شده است اما در زمان محدود كه آن هم الگو و اسوه نيست جنايات فراوان كرده اما توام با كشورگشايى . اين همه كتاب نوشته مىشود آيا براى كسى مثل آقا بقيةالله (ع) كه حجتخداست و تنها عامل بقاى جهان هستى است (مطابق با عقايد ما) تنها باقيمانده حجج الهى و تنها فردى است كه جانشين آدم ابوالبشر تا وجود مقدس رسولالله (ص) هست آيا شايسته نيست كه حداقل به اندازه بناپارت مورد توجه واقع بشود؟ ! تمام كتابهايى كه ما تا الآن توانستهايم (چه موجود باشند چه غير موجود) گردآورى كنيم به سه هزار عنوان نمىرسد به علاوه كه بعضى خيال مىكنند همه مسائل نوشته شده است در حالى كه انسان مىخواهد تحقيق كند مىبيند جاى آن خالى است و در آثار موجود نمىتواند به مسائل و ديدگاههاى شفافى برسد . بنابراين گفتيم ما كه حالا بايد در يك وادى قدم بزنيم چه خوب است كه راجع به ارباب خودمان و كسى كه زيرسايهاش هستيم و به طفيل زندگىاش داريم كار مىكنيم فعاليت كنيم . يكى از دوستان عزيز ما همين هفته گذشته از شهرستان آمده بود در اينجا مطلبى را گفت كه خيلى جالب بود .
مىگفت من حدود 20 سال قبل خوابى ديدم (خواب حجت نيست ولى راهگشاست گاهى نورى را وارد زندگى انسان مىكند و دريچهاى مىشود) كه در دهليزى وجود مقدس حضرت حمزه سيدالشهداء و جناب مالك اشتر ايستادهاند و به منبرىها نمره مىدهند . بعد از آن دهليز پلهاى است كه مىرود بالا، آقا رسولالله و آقا اميرالمؤمنين (ع) روى آن پله ايستادهاند . مىگفت آن موقع جوان بودم، منبر خوبى داشتم، خيلى مطالعه مىكردم، حرفهاى مفيدى مىزدم لذا مطمئن بودم كه حداقل به من هيجده را خواهند داد وقتى نزديك رفتم به من 12 دادند به جناب حمزه چيزى عرض نكردم و رفتم به آقا رسولالله (ص) شكايت كردم كه يا جدا به من 12 دادهاند! فرمودند برگرد از خودشان بپرس . برگشتم به جناب حمزه عرض كردم كه عموجان! چرا به من كم داديد؟ فرمودند كه شما از هر جهت منبرتان خيلى خوب است ولى كمبود مهمى دارد و آن هم اين كه شما در منبر از آقا بقيةالله (ع) كم صحبت مىكنيد و مىگفت من هم از آن روز تصميم گرفتم كه حداقل ثلث منبرم را به آقا بقيةالله (ع) اختصاص بدهم و در اين بيستسال گذشته روال كارم چنين بوده است . بنابراين ما نقطه اصلى را نبايد فراموش كنيم اينهايى كه اين همه در روايات به ما امر شده است كه: «اياك ان تنصب دون الحجة» ما معمولا آخرين فردى كه به يادمان مىآيد آقا بقيةالله (ع) استبه جاى اينكه اولين فرد باشند و لذا الحمدلله همان جرقهاى كه در منبر بوده براى ما راهگشا شد و به اين راه به فضل الهى كشيده شديم و هر چه پيشتر رفتيم عنايات حضرت شامل ما شد كه توانستيم اين فعاليتها را ادامه بدهيم .
از اينكه وقتخود را در اختيار ما قرار داديد سپاسگزاريم .
من هم سپاسگزارم .
1 . كتاب فتوحات مكيه دورهاش2جلدى است; يك جلدش در تبريزاستوجلد دوم كه شامل اين مطلب است در قونيه مىباشد .