ابوعيسى وراق، محمد بن هارون بن محمد، از متكلمان برجسته معتزلى است كه بعدها شيعه شد، و در سامرا سكونت گزيد. آن گونه كه ابن نديم آثار او را ذكر كرده است و ديگر منابع صحت آن را تاييد كرده اند، تخصص او در اديان غير اسلامى (يهوديت، مسيحيت، مجوس) بوده است. او رديه هايى نيز بر فرق غير اسلامى نگاشته است. يكى از آثار او المقالات است، كه در آن به ذكر اقوال ملل و نحل مختلف، از جمله ثنويان (مانويان)، پرداخته است. در اين كتاب، وراق شبهات مانويان را به تفصيل بيان كرده بود. درباره اين شبهات و ماهيت آنها و انتسابشان به مانويان نمى توانيم به طور دقيق نظر دهيم، اما به قرينه كلام سيد مرتضى علم الهدى (م 436 ق)، شبهاتى كه ابومنصور ماتريدى در التوحيد - در بحث اثبات رسالت و علت نياز به آن در شكل گفت وگوى بين وراق و ابن ريوندى - ذكر كرده، همان باشد كه وراق در المقالات به ذكر شبهات مانويان اختصاص داده است.
محققان تا كنون در باره الزمرد بيان كرده اند كه الزمرد كتابى در رد نبوت خاصه و عامه است. اين نظر بر اساس نقلهاى داعى اسماعيلى مؤيد فى الدين است. مؤيد فى الدين شيرازى در كتاب خود، المجالس المؤيديه، برخى براهين الزمرد را با تفصيل بيان كرده و شناسانده است. مؤيد اشاره نكرده كه متن الزمرد را در اختيار داشته است يا خير، بلكه ادعا دارد نقل قولها را از يك رديه بر الزمرد، كه داعى اسماعيلى نگاشته است، بيان مى دارد و مى نويسد: به ما خبر رسيده كه ابن ريوندى رساله اى نگاشته و آن را الزمرد; ناميده است. و در آن شبهه اى درباره رد نبوت، منسوب به براهمه، بيان كرده است. همچنين از ياد شدن براهين كسانى كه نبوت را اثبات يا نفى مى كنند، در الزمرد ياد مى كند.
كتابهايى كه به علم كلام پرداخته اند، غالبا در قالب گفت وگو نگاشته شده اند. دو شيوه رايج براى نماياندن اين گفت وگو وجود دارد: يك شيوه، نويسنده به طرف فرضى گفت وگو، پاسخ مى دهد; «قال... قلنا» يا در روش دوم، از عبارت قال... يقول استفاده شده است، اين روش نشانه گفت وگويى است كه ميان دو شخص واقعى اتفاق افتاده است. گفت وگوى ثبت شده در المجالس المؤيديه بيشتر نشانه گفت وگويى به روش دوم در الزمرد است. مؤيد عبارتى از الزمرد نقل كرده است كه ما را در تاييد نظر فوق كمك مى كند، و نشان مى دهد كه الزمرد به شكل گفت وگوى بين دو رقيب تاليف شده است; شخصى بر وجود انبيا برهان مى آورد و ديگرى آن براهين را رد مى كند. اين عبارت تا به حال مورد توجه دقيق قرار نگرفته است. با تحليل دقيق اين بخش مشخص شده است كه ابو منصور ماتريدى و قاضى عبدالجبار از الزمرد نام نبرده اند، اما مطالبى را از ابن ريوندى نقل كرده اند، از كتاب الزمرد وى برگرفته اند.
پيچيده ترين منبعى كه از ابن ريوندى سخن گفته و نام او را ذكر كرده است، كتاب التوحيد، نوشته متكلم برجسته حنفى، ابومنصور ماتريدى است. در المجالس المؤيديه ابن ريوندى كسى است كه براهينى بر ضد نبوت به نقل از براهمه بيان مى كند، اما در التوحيد كسى است كه بر وجود نبوت استدلال كرده است. از اين رو، ژوزف شاخت، ويلفرد مادلونگ و سارا استرومسا اين عبارات را منعكس كننده ديدگاه ابن ريوندى قبل از نگارش الزمرد، يعنى قبل از آن كه او از اسلام بگسلد، معرفى كرده اند. از سوى ديگر، فان.اس اين بخشها را برگرفته از كتاب الزمرد دانسته است. البته در تصميم گيرى نهايى در باره الزمرد بيان داشته است كه ماهيت الزمرد بايد با تحليل جزئيات لغت شناسى مشخص گردد. مهمترين دليل براى ترديد فان.اس، متعارض جلوه كردن متن التوحيد با متن المجالس المؤيديه است.
همان گونه كه خانم استرومسا اين بخشها را تحليل كرده است، مى توانيم ابراز كنيم كه ماتريدى نيز از الزمرد نقل كرده است، و اطلاعات هر يك مكمل ديگرى است، نه نافى آن.
آيه 94 سوره بقره هنگامى نازل شد كه يهوديان مدينه متكبرانه ادعا كردند آخرت تنها به آنان تعلق دارد. در حضور پيامبر، يهوديان به سعادتى كه نصيب آنان در آن دنيا خواهد شد، اظهار اطمينان كردند. اما خداوند به محمد صلى الله عليه و آله وحى نمود كه يهوديان از خدا مى ترسند; و اگر اوآنان را به مباهله دعوت كند، مايل به انجام اين كار نخواهند بود. پيامبر، يهوديان را به تحدى فرا خواند، ولى يهوديان هيچ گاه تمناى مرگ نكردند. آيه 6 و 7 سوره جمعه در اين باره نازل شده است.
مفسران اشاره كرده اند كه يهوديان بسيار مشتاق آن بوده اند كه نشان دهند محمد صلى الله عليه و آله پيامبر نيست. از اين رو، به هر طريق ممكن با پيامبر مقابله كرده اند. پيامبر رفتار آنها را در قبال مباهله پيش بينى كرده بود، لذا مفسران آن را دليل بر پيامبر بودن محمد صلى الله عليه و آله دانسته اند.
مسيحيان نجران نيز نبوت پيامبر را قبول نداشتند. زمانى كه آنها براى امضاى توافقنامه اى نزد محمد صلى الله عليه و آله آمدند، نمى خواستند مفاد توافق نامه را بپذيرند. پيامبر آنها را به مباهله فرا خواند; تا خداوند درباره آنان قضاوت كند و عذاب خود را بر گروهى كه دروغ مى گويد، نازل كند. به اين مباهله در ضمن آيه 61 سوره آل عمران اشاره شده، و دليلى بر اثبات نبوت پيامبر شمرده شده است.
مفسران از آيات ديگرى نيز براى اثبات نبوت پيامبر ياد كرده اند. اين دسته از آيات درباره اخبار غيب و وعده هايى است كه پيامبر از طريق وحى الهى به اصحاب خود ابلاغ كرده بودند; از جمله: آيه 48 سوره عنكبوت به عدم توان خواندن پيامبر (امى بودن) قبل از مبعوث شدن اشاره دارد; و بدين معناست كه دانش پيامبر به متون مقدس يهودى و مسيحى از طريق وحى است. همچنين آيه 27 سوره فتح اشاره به پيش بينى پيامبر درباره فتح مكه است. در متن بر جا مانده از الزمرد مباحثى درباره آيات ذكر شده و حجيت يا عدم حجيت استدلال اين اخبار بر ضد نصارا و يهود مورد بحث قرار گرفته است. اينك برآنيم تا با بررسى همين قطعات و تشابهات آن با آنچه ماتريدى و عبدالجبار نقل كرده اند، تصويرى روشنتر از اين مجادلات به دست آوريم.
مؤيد ادعا دارد كه منبعش رديه اى است بر الزمرد كه يك داعى و مبلغ اسماعيلى آن را نگاشته است. اين رديه، شامل استدلالهايى بر ضد نبوت است، كه از الزمرد اخذ شده است; و پاسخهايى به اين استدلالها، كه خود داعى نگاشته است. البته الزمرد نيز استدلالهايى بر وجود نبوت داشته است، و داعى تنها استدلالهاى خود را ذكر كرده است. از اين رو، نواى طرفدارانه نبوت در الزمرد به دست داعى انعكاس آرامى يافته است; گرچه اين صدا از يك عبارت مبهم به گوش مى رسد.
روشن نبودن اين متن پيشتر مورد توجه پاول كراس قرار گرفته است، اما آنچه تا به حال مورد توجه نبوده، اين واقعيت است كه اين عبارت كوتاه مى تواند كليدى براى فهم درست متن اصلى الزمرد باشد. گفتنى است كه استدلالهاى رد و بدل شده در گفت وگو به طور كامل نقل نشده، لذا استدلالهاى هر دو طرف و تعيين هويت آنها پوشيده مانده است. در عباراتى كه در پى مى آيد، اختصارات استناد شده براى اشخاص اين گونه است: ابن ريوندى (الف); شخصى كه در انكار نبوت سخن مى گويد (ب); شخصى كه از وجود نبوت حمايت مى كند (ج).
1. ملحد[الف] آيه مباهله (3:61) را رد كرده و آنچه بدان سبب وحى نازل شده است; همچنين رد كرده آنچه درباره اين گفته خداوند: «پس آرزوى مرگ كنيد، اگر راست مى گوييد» (2:94 ; 62:6) صحيح شناخته مى شود. آيات ديگرى از اين دست را نيز رد كرده است.
2. داعى در پاسخ به اين شخص گفته است كه اگر او [ب] و دشمن او [ج] در باره معانى اين آيات موافق باشند، راه براى او [ب] باز است; تا هم آنها را رد كند و هم آنچه بر آن دلالت دارند. اما اگر دشمن او [ج] بگويد: معانى اين آيات آن نيست كه مفروض مى داريد [ب]، تمام رد او[ب]، و آنچه به دنبال آن است، باطل مى گردد. همانند اين حكم و راى بر رديه [ب] بر اين گفته خداوند: «و تو قبل از مبعوث شدن، متون مقدس اهل كتاب را نمى خوانده اى » (29:48) و تفسير او بر اين قول خدا: «و شما به مسجدالحرام وارد خواهيد شد، اگر خدا بخواهد.» (48:27). در صورتى كه او [ب] بگويد اينها تنها گمانهايى است، و مؤيدى نيست براى اخبار آنچه محمد صلى الله عليه و آله آرزو مى كرده رخ دهد.