حبابه والبيه مىگويد:... به اميرمؤمنان عرض كردم: خدا تو را مشمول رحمت خود قرار دهد، دليل امامت چيست؟ حضرت در پاسخ فرمود: «آن سنگ ريزه را نزد من بياور». آن را به حضور حضرت آوردم، على عليه السلام با انگشتر خود بر آن مُهر زد؛ به گونهاى كه آن مُهر بر آن سنگ، نقش بست و به من فرمود: «اى حبابه! هر كس كه مدّعى امامت شد و توانست مانند من اين سنگ را مُهر كند، او امامى است كه پيروى از او واجب است. امام كسى است كه هر چيز را بخواهد، مىداند».
من پى كار خود رفتم، تا اميرالمؤمنين عليه السلام از دنيا رفت. آنگاه خدمت امام حسن عليه السلام آمدم كه بر جاى على عليه السلام نشسته بود و مردم از او سؤال مىكردند؛ چون مرا ديد، فرمود: «اىحبابه والبيه!» عرض كردم: بلى اى سرور من! فرمود: «آن چه همراه دارى بياور». منآن سنگ كوچك را به آن حضرت دادم. آن بزرگوار، مانند على عليه السلام با انگشتر خود بر آن مُهر زد؛ به گونهاى كه جاى مُهر بر آن نقش بست.
سپس به حضور امام حسين عليه السلام كه در مسجد رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم بود، آمدم مرا نزد خود خواند و خوشامد گفت و فرمود: «دليل آن چه تو مىخواهى موجود است. آيا نشانه امامت را مىخواهى؟» گفتم: آرى، اى آقاى من! فرمود: «آن چه با خود دارى بياور»؛ من آن سنگ كوچك را به او دادم؛ انگشترش را بر آن زد و مُهرش بر آن نقش بست.
پس از امام حسين عليه السلام، خدمت امام سجاد عليه السلام رسيدم و به قدرى پير شده بودم كه رعشه بر اندامم مستولى شده بود و صد و سيزده سال داشتم. آن حضرت در ركوع و سجود بود و به من توجّهى نداشت. از دريافت نشانه امامت نااميد شدم. آن حضرت با انگشت سبابه خود به من اشاره كرد و به اشاره او جوانىام برگشت. گفتم: اى آقاى من! از دنيا چه اندازه گذشته و چه اندازه مانده است؟ فرمود: «نسبت به آن چه گذشته است، آرى و آن چه مانده است نه» يعنى ما به گذشته علم داريم؛ امّا آينده از غيب است كه غير خدا آن را نمىداند و يا مصلحت نيست بگويم. آنگاه به من فرمود: «آن چه با خود دارى بياور». من آن سنگ را به حضرت دادم و حضرت مُهر بر آن زد. پس از گذشت زمانى، به حضور امام باقر عليه السلام آمدم، آن حضرت نيز بر آن سنگ مهر زد. بعد از او نزد امام صادق عليه السلام آمدم و آن جناب نيز آن را مهر كرد. پس از طى شدن سالها به حضور امام كاظم عليه السلام شرفياب شدم؛ آن بزرگوار نيز بر آن مُهر زد و بعد از او خدمت حضرت رضا عليه السلام رسيدم، مُهر آن حضرت نيز بر آن نقش بست. حبابه پس از آن، نُه ماه زندهبود.(36)