نباشند. مفهوم وجود نيز از اين رو بديهي است كه تعريفناپذير است (در امتناع تعريف وجود تعريفناپذيري وجود را مدلل خواهيم كرد) همان طور كه مفهوم وجود بديهي است حكم و تصديق به بداهت آن نيز بديهي است. مراد ما از بداهت تصديقي اين است كه حكم ما نياز به استدلال ندارد، نه اين كه استدلال ممكن نيست.
با توجه به اين توضيحات براي اثبات بداهت مفهوم وجود نمي توان از اعرف بودن آن از مفاهيم ديگر استفاده كرد، چرا كه در اين صورت، اثبات بداهت مصادره به مطلوب مي شود. اما براي اثبات آن(1) مي توان از اعم بودن مفهوم وجود كمك گرفت، زيرا مفهومي اعم از مفهوم وجود قابل تصور نيست. به هر حال، بداهت مفهوم وجود نياز به اثبات ندارد. هر كس به خودش مراجعه كند در مي يابد كه مفهوم روشن و واضحي از هستي و وجود دارد. به تعبير شهيد مطهري : «هركس ... مي داند كه مي گويد:«الف هست» يا «الف نيست» تصور صددرصد روشن و واضحي از هستي و نيستي دارد، نيازي ندارد معناي «هست» و «نيست» را برايش توضيح دهند، حتي يك كودك... كه درباره فلان اسباب بازيش مي گويد: «اينجا هست»، «آنجا نيست»، مفهوم هستي و نيستي را به روشني در ذهن خويش مي يابد». .(2)
تعريفپذيري يا ناپذيري مفهوم وجود با پذيرش بداهت مفهوم وجود، اين سؤال مطرح مي شود كه آيا مفهوم وجود قابل تعريف است يا نه، زيرا مراد ما از بداهت مفهوم، بي نيازي مفهوم به تعريف است و بي نيازي هم اعم از اين است كه آن مفهوم تعريفپذير باشد، ولي نيازي به آن نباشد و يا اصلاً تعريفپذير نباشد.
تعريف يك شي ء به دو صورت ممكن است:
1 - شي ء مجهول باشد و ما با مفاهيم معلومه آن را معلوم كنيم. اين نوع تعريف را تعريف واقعي مي ناميم، زيرا واقعاً مجهول تصوري از اين طريق معلوم مي شود.
2 - شي ء مجهول نيست، اما مورد توجه انسان هم نيست، براي اين كه انسان را به آن شي ء مورد غفلت توجه دهند با جملات و يا علائمي آن شي ء را يادآوري مي كنند. اين نوع تعريف را تعريف تنبيهي مي ناميم.
بحث در تعريف مفهوم وجود، تعريف به
1. مقايسه كنيد: جوادي آملي ، رحيق مختوم، ج 1، ص 179 - 180؛ مرتضي مطهري ، شرح مبسوط منظومه، ج 1، ص24-23. 2. مرتضي مطهري ، شرح منظومه (مختصر)، ج 1، ص 20.