اشكالات پوزيتيويستي ، دستگاه معرفتي كانت. دستور زبان عمقي ويتگنشتاين؛
2- اشكالات هستي شناختي ، مانند انكار وجود محمولي و ضروري ؛
3- اشكالات منطقي ؛
4- اشكالات الاهياتي ، مانند مسئله شرّ و مهرورزي خدا، علم خدا و اختيار انسان؛
5- اشكالات تحليل زباني ، مانند اسم خاص بودن واژه«خدا».
اين اشكالات در دو فصل تحت عنوان اشكالات عامه و خاصه تنظيم شده است. بعضي از اشكالات به دليل تفصيل زياد فصل مستقلي را به خود اختصاص دادهاند. ازآنجا كه طرح اشكالات و نقد آنها نيازمند مبانيي است كه نمي توان همه آنها را درذيل اشكالات آورد، بخش اول كتاب را به طرح «مباني نقد برهانناپذيري » و بخشدوم آن را به بحث «نقد برهانناپذيري » اختصاص داده و در مقدمه كتاب كه بهمنزله پيشفرض دو بخش كتاب است، بحث نقد شكاكيت مطلق و كاركرد عقل را مطرح كردهام.
در پايان بر خود لازم مي دانم از استاد انديشمند مصطفي ملكيان كه در تنظيم شاكله كتاب و غناي بحثها از راهنمايي هاي ايشان استفاده كردم، صميمانه تشكر نمايم و نيز از كوشش بي دريغ مسئول محترم پژوهشكده فلسفه و كلام اسلامي از جناب حجةالاسلام والمسلمين آقاي عليرضا آلبويه و ويراستار محترم جناب آقاي علي اكبر عليزاده سپاس گزارم.
17 ربيع الاول 1420
10 تير 1378
عسكري سليماني اميري
تأمّلي در عنوان اين كتاب، يعني «نقد برهانناپذيري وجود خدا» آشكار مي سازد كه نگارنده نقش قاطعي براي عقل در عرصه علم قائل است و ريشه انكار وجود خدا را در اين مي داند كه برخي موقعيت واقعي اين موهبت الهي را به درستي نشناختهاند، تا آنجا كه در اعتبار آن دچار ترديد شدهاند.
به نظر ما اين تصوّر نادرست سبب بروز و پيدايش ناتواني و ضعف در قلمرو فلسفه دين شده و تنها راه علاج در اين است كه اعتبار و حجيّت عقل را به آن برگردانيم و به اين نكته نيز توجه كنيم كه اعتبار عقل به خودش است. براي اثبات حجيت عقل به هيچ مدرك و دليل ديگري نمي توان توسل جست، چرا كه توسّل جستن به هر دليل و مدركي خود مبتني بر اعتبار عقل است، لذا پيشفرض ما در اين كتاب ردّ شكاكيت مطلق است، و تنها كساني مي توانند با ما همراهي كنند كه اين موضع را پذيرفته باشند.
در عين حال، همچنانكه در پيشگفتار اشاره شد و با وجود آنكه شكاكيت مطلق موضعي غيرقابل قبول و دفاع است، در اين مقدّمه با بياني منطقي نشان مي دهيم كه شكاكيت مطلق ناسازگاري دروني داشته و خودشكن است و شكاك مطلق نيز سخني براي طرح و عرضه ندارد، نه تنها براي ديگران، بلكه حتّي براي توجيه تشكيكهاي خود هم سخني ندارد.
مطلب ديگري كه در اين مقدمه خواهد آمد ايضاح اين نكته است كه كار عقل تنها تبيين پديدههاي مشهود نيست، بلكه به كار توصيف اشياي خارجي هم مي آيد و بدين ترتيب، انسان از ظلمتگاه جهل و سفسطه به عرصه نور و حكمت راه مي يابد.