را مي شماريم و آنها را به عددي متصف مي كنيم. به اين دسته كه عروض آنها ذهني و اتصاف آنها خارجي است، معقولات ثانيه فلسفي مي گويند. گاهي اصطلاح معقول ثاني فلسفي شامل همه مفاهيم غير اولي نيز مي شود.
آنچه در اينجا ذكر شد جهت مقايسه مفاهيم درجه يك و دو است كه در نظريه هيچ انگاري منطقي آمده است.
به نظر مي رسد هيچ انگاري منطقي تفسيري از كلام كانت است كه مي گويد: وجود محمول نيست، زيرا محمول بايد چيزي را بر موضوع بيفزايد، ليكن كانت ميان محمول منطقي و واقعي تفاوت قائل بود و وجود را محمول واقعي نمي دانست. در نظريه هيچ انگاري منطقي اين تمايز پذيرفته نيست. اين نظريه هر محمولي را منطقي مي داند، چرا كه محمول بايد چيزي را در خارج بر موضوع بيفزايد و چون وجود چيزي را بر موضوع قضيه نمي افزايد، محمول منطقي نيست. در هيچ انگاري منطقي بين محمولهاي درجه اول و دوم تمايز داده شده و بر اساس اين تمايز وجود را محمول درجه دوم مي دانند. وجود مانند عدد مي تواند محمول درجه دوم و وصف براي مفاهيم باشد، نه اشياي خارجي . فرگه مي گويد:
مفاهيم سطح دو از مفاهيمي صحبت مي كنند كه ذاتاً از مفاهيم سطح يك كه مقدمات آن به حساب مي آيند، متمايز است. ربط يك شي ء به مفهوم سطح يك كه شي ء در آن مندرج است، از ربط يك مفهوم سطح يك به مفهوم سطح دو، متمايز است (... يك مصداق زير مجموعه يك مفهوم سطح يك است و يك مفهوم درون مفهوم سطح دو واقع مي شود) بنابراين، تمايز ميان مفهوم و شي ء با تمام حدّتش نگهداري مي شود.
اگر وجود از مفاهيم و محمولات سطح دو باشد، مي توان گفت كه اين نظريه با آنچه در نظريه معقول ثاني فلسفي در فلسفه اسلامي مطرح است سازگاري دارد؛ به اين بيان كه وجود همانند هر معقول ثاني فلسفي ديگري مابه ازاي مستقلي از موضوع خود ندارد. اما در هيچانگاري منطقي به اين مقدار اكتفا نمي شود، بلكه پا را فراتر
1. P.T Geach T anslations F om The Philosophical W itings Of Gottlo Fe ege P. 50-51.