ديگر هستند. بنابراين، قضيه «a، غير a نيست» يا «غير a، a نيست» اولي الصدق است، ولي تحليلي نيست.
همچنين قضيه «a، غير a است» يا «غير a، a است» اولي الكذب است، ولي خود متناقض نيست.
در اينجا اين پرسش مطرح مي شود كه آيا تعداد اوليات - اعم از اولي الصدق و اولي الكذب - كه بنابه تعريف صرف تصور دو طرف قضيه براي تصديق يا تكذيب آنها كافي است، برابر با (6n بعلاوه 2z) خواهد بود يا قضايايي داريم كه اولي الصدق و اولي الكذب هستند كه داخل در مجموعه (6n بعلاوه 2z) نيستند؟ براي پاسخ به اين پرسش بايد اصطلاح بيّن بالمعني الاعم را در منطق توضيح دهيم تا معلوم شود كه مجموعه (6n بعلاوه 2z) كوچكتر از كلّ اوليّات است، ولي قبل از توضيح بيّن بالمعني الاعم ذكر اين نكته لازم است كه محمول در هر قضيهاي از مجموعه (6n بعلاوه 2z) يا عين موضوع است يا جزء موضوع و يا نقيض موضوع. به همين دليل، صرف تصور موضوع و محمول كافي براي تصديق يا تكذيب بود. اما در بيّنهاي بالمعني الاعم با آن كه محمول هيچ يك از سه حالت فوق الذكر را ندارد، باز عقل با صرف تعقل موضوع و محمول حكم به صدق يا كذب قضيه مي كند. فرض كنيد عبارت «شكل سه ضلعي بسته» تعريف مثلث باشد، در اين صورت، «سه زاويه دار بودن» جزء مفهوم مثلث نيست، ولي هر كسي كه مفهوم مثلث را به ذهن آورد نمي تواند «سه زاويه داشتن» را تصور نكند. از اين رو، قضيه «مثلث سه زاويه دارد» نه تحليلي است و نه موضوع و محمول نقيض هم هستند و نه خود متناقض، ولي در عين حال، هر كس موضوع و محمول را تصور كند، به صدق آن حكم مي كند و اگر بگوييم: «مثلث سه زاويه ندارد» بدون تأمل بعد از تصور موضوع و محمول به كذب آن حكم مي كند.
البته راههاي ديگري غير از استدلال، حس و ادراك تصورات براي باور به يك قضيه وجود دارد، مانند تقليد كه اهميت چنداني در بحث ما ندارد، لذا از آنها صرف نظر مي كنيم.
باوري قابل قبول است كه بتوان براي آن توجيهي معرفتي ارائه داد، لذا باوري كه از روي تقليد كوركورانه به دست آيد نه از روي بصيرت، در اينجا مورد نظر نيست. اما باوري كه موجه باشد، قابل اعتنا است. البته معناي اين سخن اين نيست كه هر باور موجهي قابل قبول و يا صادق است. ممكن است باوري موجَّه باشد، ولي دليل قاطعي براي پذيرش آن وجود نداشته باشد و يا حتي ممكن است كاذب باشد. فرض كنيد به تازگي كتابي خريديد و هنوز هيچ نشان و علامتي در آن نگذاشتيد، اگر آن كتاب به دليلي مفقود شود و پس از جستوجو كتابي را با همان عنوان پيدا كنيد و كسي مدعي نباشد كه اين كتاب مالِ او است، در اين صورت، مطمئن مي شويد كه كتاب به خودتان تعلق دارد، هر چند ممكن است درواقع، مالِ شما نباشد. بنابراين، براي معقوليت باورهايمان بايد معيارهايي داشته باشيم تا با آن به ارزيابي توجيه باورهايمان بپردازيم.
گفتيم هر باوري بايد موجَّه باشد تا بتواند تا حدّي مقبول افتد. راه هايي كه باورها توجيه و تا حدّي قابل قبول مي شوند عبارتاند از:
1- استدلال،
2- حس،
3- ادراك تصورات. به ترتيب هر يك از اين سه راه را بررسي مي كنيم:
استنتاج نتيجه از مقدمه يا مقدمات و به تعبير ديگر، استدلال در منطق در يك تقسيم بندي كلي به استدلال مباشر و غير مباشر يا حجت تقسيم مي شود.
در استدلال مباشر از صدق يا كذب يك قضيه به صدق يا كذب قضيه ديگر مي رسند كه بستگي به مورد قاعده استنتاجي دارد؛ مثلاً در عكس مستوي و عكس نقيض تنها از صدق قضيه به صدق عكس يا عكس نقيض آن مي رسند و