ارزيابي توجيه باور از راه استدلال غير مباشر (حجّت) - نقد برهان ناپذیری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقد برهان ناپذیری - نسخه متنی

عسکری سلیمانی امیری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

يا در قاعده تناقض از صدق يكي از دو متناقض به كذب ديگري و بالعكس مي ‏رسند. استنتاجات در استدلال‏هاي مباشر از نظر منطق صورت، جاي ترديد ندارد، لذا مهم پذيرش يا عدم پذيرش قضيه اولي است كه قضيه دوم از آن استنتاج مي ‏شود؛ مثلاً اگر كسي صدق اصل قضيه را قبول نداشت در صدق عكس يا عكس نقيض آن مي ‏تواند ترديد روا دارد. پس ارزيابي معرفتي مثبت باورهاي نظري مستنتجِ از استدلال‏هاي مباشر، متوقف بر ارزيابي مثبت قضيه اصل است و با صرف استنتاج مباشر ارزش مثبت توجيه باور احراز نمي ‏شود.

ارزيابي توجيه باور از راه استدلال غير مباشر (حجّت)

حجت در منطق به سه قسم تمثيل، استقرا و قياس تقسيم مي ‏شود. تمثيل نوعي از حجت است كه در آن مستدل از يك حكم جزئي در موضوعي به يك حكم جزئي در موضوع ديگر سير مي ‏كند. در منطق تمثيل اعتبار معرفتي ندارد.

استقرا نوعي ديگر از حجت است كه در آن مستدل از حكم به جزئيات به حكم به كلي سير مي ‏كند؛ استقرا هم از نظر معرفتي اعتبار ندارد. نوع سوم از حجّت را قياس مي ‏نامند كه در اين‏جا استنتاج نتيجه از مقدمات با شرايط مضبوط در منطق از نظر معرفتي معتبر است.

اما يك نكته باقي مي ‏ماند و آن اين كه اگر پذيرفتيم كه استنتاج در قياس و استدلال‏هاي مباشر معتبر است، آيا نتيجه پذيرفتني است؛ يعني آيا مي ‏توان گفت نتيجه هم صادق است؟ در اين‏جا است كه گفته مي ‏شود پذيرش نتيجه متوقف بر پذيرش مقدمات قياس و بر پذيرش يا ردّ قضيه اول در استدلال‏هاي مباشر است. پس صرف مستدل بودن باور به يكي از دو راه معتبر براي توجيه باور كافي نيست. بنابراين، مقدمه يا مقدمات استدلال صرف نظر از خود استدلال بايد باورهاي موجهي باشد و اين نهايتاً ما را به باورهاي پايه مي ‏رساند كه توجيه آن‏ها از طريق استدلال نيست و باورهاي پايه عبارت است از حسيّات، وجدانيات و اوليات كه حسيات از راه حس ظاهري ، وجدانيّات از راه حس باطني يا علم حضوري و اوليات از راه ادراك تصورات به دست مي ‏آيند.

ارزيابي توجيه باورهاي حسّي ‏

حسيّات قضايايي هستند كه محمول آن‏ها را شيئي تشكيل مي ‏دهد كه از راه يكي از اندام‏هاي حسي ادراك شود؛ مثلاً مي ‏گوييم: «اين گل سرخ است»، «اين صفحه مربع است»، «اين پارچه نرم است»، «اين قطعه سنگ سرد است»، «اين مايع شيرين است» و هكذا كه «سرخ بودن»، «مربع بودن»، «نرم بودن»، «سرد بودن»، و چيزهاي ديگر از راه حس ادراك مي ‏شوند و به گمان ما اين‏ها اوصاف اشيا هستند، يعني چه ما باشيم يا نباشيم «سرخي » براي گل ثابت است و ما به وسيله حس آن را باور مي ‏كنيم، پس توجيه باورمان نسبت به حسيّات به وسيله ادراك حسي خودمان است. اما آيا اين توجيه منطقاً قابل قبول است؟ يعني آيا نمي ‏توان خلاف آن را احتمال داد؟ آيا احتمال ندارد با آن كه اين گل براي من سرخ مي ‏نمايد، در واقع، سرخ نباشد؟

مي ‏بينيم عقل اين احتمال را به كلي مردود نمي ‏داند. ممكن است قواي بصري ما به گونه‏اي باشند كه اين نوع گل را سرخ بيابد، هم‏چنين ممكن است حيوانات آن‏ها را به گونه‏اي ديگر بيابند. بنابراين، از راه حسّ نمي ‏توانيم به توجيه قاطعي برسيم كه خلاف آن را نتوان احتمال داد.

ارزيابي توجيه باورهاي وجداني ‏

وجدانيات به قضايايي گفته مي ‏شود كه از راه علم حضوري به دست آمده باشند. وقتي من در حال رنج كشيدن بر اثر گرسنگي هستم، اين گرسنگي با علم حضوري براي من معلوم مي ‏شود؛ يعني حقيقت گرسنگي را مي ‏يابم و چون حقيقت گرسنگي را مي ‏يابم حكم مي ‏كنم كه «من گرسنه هستم». اين قضيه، گرچه يك علم حصولي است، ولي برگرفته از آن علم حضوري است، لذا باور به گرسنگي خودم به دليل يافتِ حقيقت گرسنگي موجه است.

حال‏آيا مي ‏توان خلاف اين باور را احتمال داد؟ مي ‏بينيم در مورد وجدانيات، برخلاف حسيّات، احتمال خلاف ممكن نيست. علت آن هم اين است كه در حسيّات خود محسوسات در پيشگاه نفس حاضر نمي ‏شوند، بلكه اثري از آن در نفس پديدار مي ‏شود، لذا احتمال خلاف مردود نيست، اما در وجدانيات اين خود معلوم است كه نزد

/ 219