16 - هاسپرس و وجود محمولي
انكار وجود محمولي در فلسفه غرب براساس برهان وجودي است تقرير هاسپرس در مورد انكار وجود محمولي نيز بر همين اساس است. او مي گويد:فرض كنيم كه ما مفهوم موجودي را داريم كه بزرگتر از آن را نتوان تصور كرد. مفهوم وجود از چنين موجودي هرگز چيزي را به مفهوم خود موجود اضافه نمي كند. آنچه ما درك مي كنيم، خواه با وجود و يا بدون وجود، يك سان است. اگر من يك اسب را تصور نمايم و بعد آن را به عنوان اسبي موجود تصور كنم، آنچه من تصور كردهام در دو حالت متفاوت نيست. اگر آنها متفاوت باشند [يعني ] اگر در مورد مفهوم دوم چيزي اضافه شود، پس من همان چيزي را كه قبلاً تصور كردهام به عنوان موجود تصورنكردهام.(1)هاسپرس پس از نقلِ كلامِ كانت مي گويد:اگر ما بگوييم كه اسب يك يال و يك دم و چهار پا و سم دارد، صفاتي را به اسب نسبت دادهايم، ليكن اگر بگوييم اسب وجود دارد، صفت ديگري را اضافه نكردهايم. ما مي گوييم اين شيئي را كه با آن صفات دانستيم نيز وجود دارد. ما به مفهوم آن شي ء چيزي اضافه نكردهايم، بلكه رابطهاي را ميان مفهوم و خارج اظهار كردهايم. تفاوت ميان اين كه X صفات خاصي دارد و اين كه X وجود دارد مي تواند به صورت زير مطرح شود:«حيوان تك شاخ يك شاخ دارد» بدين معنا است كه «اگر شيئي وجود دارد كه حيوان تك شاخ است، آن گاه يك شاخ دارد». براي هر صفت ديگر حيواناتِ تك شاخ نيز وضع به همين صورت است. طبق اين تحليل «حيوانات تك شاخ وجود دارند» به اين معنا است كه «اگر چيزي كه حيوان تك شاخ است وجود دارد، آن گاه آنجانور وجود دارد و اگر ما1. John Haspe s An Lnt oduction to Philosophical Analysis P. 428.