مشكل اثبات وجود خدا در اديان ابراهيمي - نقد برهان ناپذیری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقد برهان ناپذیری - نسخه متنی

عسکری سلیمانی امیری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مشكل اثبات وجود خدا در اديان ابراهيمي

در اين‏جا مشكل سومي مطرح مي ‏شود و آن اين كه اگر واژه «خدا» در هر يك از برهان‏هاي وجودي ، صديقين و جهان شناختي به عنوان اسم عام در نظر گرفته شود، در اين صورت، خدايي كه اثبات مي ‏شود همان خدايي نيست كه در اديان توحيدي از او سخن مي ‏گويند، زيرا اديان توحيدي از خداي شخصي سخن مي ‏گويند و او را از شريك و انباز پاك مي ‏دانند. بنابراين، چه دليلي داريم براين كه آن‏چه اثبات مي ‏شود همان خداي اديان توحيدي است.

اين مشكل به سادگي قابل حلّ است و آن ضميمه كردن قضيه‏اي است كه موضوع آن واژه «خدا» به عنوان اسم خاص و محمول آن واژه «خدا» به عنوان اسم عام است، در اين صورت، وجود خداي شخصي - نه كلي - كه در اديان توحيدي از آن سخن مي ‏گويند به اثبات مي ‏رسد؛ مثلاً گفته مي ‏شود «خدا خدا است» و اين حمل به دليل آن كه موضوع آن اسم خاص و محمول آن اسم عام است، تحليلي نيست.

مصحّحِ حملِ «خدا» به عنوان اسم عام بر «خدا» به عنوان اسم خاص اين است كه ويژگي ‏هايي كه در تعريف خدا ذكر مي ‏شود در اديان توحيدي مورد قبول است. مضافاً به اين كه عقل اثبات مي ‏كند كه خدا به عنوان اسم عام عقلاً نمي ‏تواند بيش از يك مصداق داشته باشد.

ايهام انعكاس سدّ راه برهان‏پذيري وجود خدا

در اين‏جا اشكال ديگري مطرح مي ‏شود و آن اين كه در مقام تعريف يك چيز مفهوم يا مفاهيمي به كار برده مي ‏شود كه چه بسا از لوازم ذات معرَّف باشد. بر اين اساس، وقتي خدا را تعريف مي ‏كنيد مفهومي را به كار مي ‏بريد؛ مثلاً در برهان امكان و وجوب، مفهوم واجب‏الوجود و در برهان وجودي مفهوم كامل مطلق را به كار مي ‏گيريد، حال اين مفاهيم و نظاير آن از چند حال بيرون نيست: يا مفهوم خدا مساوي با اين قبيل مفاهيم است و يا اين مفاهيم از اجزاي حدّي مفهوم خدا است. اجزاي حدّي يك شي ‏ء نيز ممكن است جنس و يا در حكم جنس باشد كه در اين صورت، اعم از محدود خواهد بود و ممكن است فصل و يا در حكم فصل باشد كه در اين صورت، مساوي با محدود است و يا مفاهيم به كار رفته در تعريف از لوازم ذات محدوداند و درواقع، تعريف به رسم است. لوازم ذات هم گاهي مساوي با محدود و گاهي اعم از محدود است. بنابراين، اگر اثبات شود كه واجب‏الوجود يا كامل مطلق و يا نظاير اين مفاهيم موجودند نمي ‏توان نتيجه گرفت كه خدا موجود است، زيرا ممكن است واجب الوجود يا كامل مطلق و نظاير آن از اجزاي حدّي عام و يا از لوازم عام باشند و با اثبات عامْ خاص اثبات نمي ‏شود.

توضيح اشكال: اگر لفظ جلاله اسم خاص باشد، همان طور كه در بخش اول، فصل اول، قسمت 5 گفتيم كه اسم خاص تعريف‏پذير نيست بنابراين، اگر عناويني را براي معرفي مسمّاي اسم خاص به كار گيريم، در اين صورت، اين تعريف از تعريف رسمي تجاوز نمي ‏كند و عناوين به كار رفته از لوازم ذات به حساب مي ‏آيند و چه بسا ممكن است لازم اعم باشد، در اين صورت، با اثبات لازمِ اعم ملزوم خاص كه همانا وجود خدا است، به اثبات نمي ‏رسد، اگر چه با اثبات وجود خدا مي ‏توان لازم آن را اثبات كرد.

اما اگر لفظ جلاله اسم عام و تعريف‏پذير باشد، بايد اثبات شود خدايي كه در اديان توحيدي مطرح مي ‏شود دقيقاً همان حدّي را دارد كه ما در تعريف خدا ذكر مي ‏كنيم و آن‏چه را به عنوان تعريف ذكر مي ‏كنيم حدّ تام خدا است، در حالي كه اثبات اين مسئله مشكل است، زيرا بيش‏ترين كاري كه مي ‏توان انجام داد اين است كه به صورت قرارداد تعريفي از خدا ارائه دهيم كه با متون ديني سازگار باشد، اما مشكل از اين‏جا ناشي مي ‏شود كه از متون مقدس ديني تنها اين مطلب استفاده مي ‏شود كه خدا به اوصافي خاص متصف است، اما از اين متون به دست نمي ‏آيد كه آن‏چه خدا بدان متصف است، حدّ تامّ او است. ممكن است اين اوصاف از اجزاي مفهومي اعم از خدا باشد نه از اجزاي مفهوم مساوي با خدا و يا حتي از لوازم اعم.

بنابراين، اثبات وجود خدا به يك مغالطه ضمني (ايهام انعكاس) مبتلا است و آن اين كه اگر قضيه «خدا

/ 219