فصل پنجم: تعارض علم مطلق خدا و اختيار انسان‏ - نقد برهان ناپذیری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقد برهان ناپذیری - نسخه متنی

عسکری سلیمانی امیری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گرفته‏ايم كه صرف نظر از فكر من، آيا بيرون از وجود من واقعيتي هست كه فكر بابانوئل در من بر آن منطبق باشد يا خير و همين‏طور درباره وجود خدا. هادسون در نهايت بحث چاره‏اي نداشت جز آن كه اعتراف كند پرسش از وجود واقعي خدا بي ‏معنا و غلط نيست و با اين اعتراف كه از ارتكاز او در مورد مفهوم «واقعاً وجود دارد» سرچشمه مي ‏گيرد خط بطلان بر هر دو استدلال خود مبني بر برهاني نبودن وجود خدا كشيده است.

فصل پنجم: تعارض علم مطلق خدا و اختيار انسان‏

برخي از ادله‏اي كه بر امتناع اثبات وجود خدا اقامه شده، مبتني بر اوصاف خداوند است؛ با اين بيان كه:

اگر براي خدا اوصافي قائل باشيم كه اين اوصاف با برخي حقايق قطعي تعارض داشته باشد، در اين صورت، وجود خدا زير سؤال مي ‏رود. يكي از اين موارد تعارض علم مطلق خدا با اختيار انسان است.

1 - استدلال بر تعارض علم مطلق خدا و اختيار انسان‏

علم مطلق خدا با اختيار انسان ناسازگار است. بسياري از مردم ميل دارند بينديشند كه اگر خدا عالم مطلق است، آن گاه آدميان هرگز مختار نخواهند بود، چرا؟ زيرا لازمه اعتقاد به علم مطلق خداوند آن است كه در هر زمان مفروض، خدا نه تنها مي ‏داند كه چه اتفاق افتاده و چه در حال اتفاق افتادن است، بلكه هم‏چنين مي ‏داند كه چه اتفاق خواهد افتاد؛ او از آينده، همان‏گونه كه نسبت به گذشته آگاهي دارد، آگاه است.

حال فرض كنيد كه او مي ‏داند پال فردا عمل پيش‏پا افتاده‏اي را؛ مثلاً خوردن يك پرتقال براي نهار انجام خواهد داد. اگر خدا پيشاپيش بداند كه پال فردا يك پرتقال براي نهار خواهد خورد، آن‏گاه بايد پرتقال خوردن پال در فردا محقق شود و اگر بايد پرتقال خوردن او در فردا محقق گردد، آن‏گاه ممكن نيست كه پال از چنين عملي خودداري كند. در اين صورت، او مختار نخواهد بود كه از اين عمل سرباز زند و در نتيجه، در خوردن پرتقال مختار نخواهد بود. بدين ترتيب، اگر خدا پيشاپيش بداند كه شخصي عمل خاص A را انجام خواهد داد، آن‏گاه آن شخص در انجام آن عمل مختار نخواهد بود، ليكن اگر خدا عالم مطلق است، آن‏گاه نسبت به هر شخصي و هرعملي كه او انجام مي ‏دهد خدا از پيش مي ‏دانسته است كه او آن عمل را انجام خواهد داد. بنابراين، اگر خدا عالم مطلق باشد، هيچ كس هيچ عمل اختياري را انجام نخواهد داد.(1)

در ادامه استدلال بايد گفت: چون انسان مختار است و هيچ‏گونه جبري در اين نوع كارهايش احساس نمي ‏كند، پس خدا موجود نيست، زيرا اگر خدا موجود و عالم مطلق باشد، ديگر كارهاي انسان اختياري نيست.

2 - نقد پلانتينجا

پلانتينجا بعد از ذكر استدلال فوق در نقد آن مي ‏گويد:

اين استدلال ممكن است در ابتدا پذيرفتني به نظر آيد، ولي در واقع، مبتني بر نوعي خلط است. لبّ اين برهان را مي ‏توان به صورت ذيل بيان كرد:

(49) اگر خدا پيشاپيش بداند كه X، A را انجام خواهد داد، آن‏گاه X بايد A را انجام دهد. و (50) اگر X بايد A را انجام دهد، آن‏گاه X در ترك A مختار نيست.

از (49) و (50) نتيجه مي ‏شود كه اگر خدا پيشاپيش بداند كه كسي مرتكب عمل خاصي خواهد شد، آن‏گاه آن شخص نسبت به آن عمل مختار نخواهد بود.

اما (49) نياز به بررسي بيش‏تري دارد، چرا بايد بينديشيم كه (49) صادق است؟

به ما گفته مي ‏شود: زيرا اگر خدا بداند كه X، A را انجام خواهد داد، منطقاً نتيجه مي ‏شود كه X، A را انجام خواهد داد؛ يعني اين ضروري است كه اگر خدا به P علم دارد، آن‏گاه

1. فلسفه دين خدا، اختيار و شرّ، ص 125 - 126 (با اندكي تصرف لازم).

/ 219