فصل پنجم: تعارض علم مطلق خدا و اختيار انسان
برخي از ادلهاي كه بر امتناع اثبات وجود خدا اقامه شده، مبتني بر اوصاف خداوند است؛ با اين بيان كه:اگر براي خدا اوصافي قائل باشيم كه اين اوصاف با برخي حقايق قطعي تعارض داشته باشد، در اين صورت، وجود خدا زير سؤال مي رود. يكي از اين موارد تعارض علم مطلق خدا با اختيار انسان است.1 - استدلال بر تعارض علم مطلق خدا و اختيار انسان
علم مطلق خدا با اختيار انسان ناسازگار است. بسياري از مردم ميل دارند بينديشند كه اگر خدا عالم مطلق است، آن گاه آدميان هرگز مختار نخواهند بود، چرا؟ زيرا لازمه اعتقاد به علم مطلق خداوند آن است كه در هر زمان مفروض، خدا نه تنها مي داند كه چه اتفاق افتاده و چه در حال اتفاق افتادن است، بلكه همچنين مي داند كه چه اتفاق خواهد افتاد؛ او از آينده، همانگونه كه نسبت به گذشته آگاهي دارد، آگاه است.حال فرض كنيد كه او مي داند پال فردا عمل پيشپا افتادهاي را؛ مثلاً خوردن يك پرتقال براي نهار انجام خواهد داد. اگر خدا پيشاپيش بداند كه پال فردا يك پرتقال براي نهار خواهد خورد، آنگاه بايد پرتقال خوردن پال در فردا محقق شود و اگر بايد پرتقال خوردن او در فردا محقق گردد، آنگاه ممكن نيست كه پال از چنين عملي خودداري كند. در اين صورت، او مختار نخواهد بود كه از اين عمل سرباز زند و در نتيجه، در خوردن پرتقال مختار نخواهد بود. بدين ترتيب، اگر خدا پيشاپيش بداند كه شخصي عمل خاص A را انجام خواهد داد، آنگاه آن شخص در انجام آن عمل مختار نخواهد بود، ليكن اگر خدا عالم مطلق است، آنگاه نسبت به هر شخصي و هرعملي كه او انجام مي دهد خدا از پيش مي دانسته است كه او آن عمل را انجام خواهد داد. بنابراين، اگر خدا عالم مطلق باشد، هيچ كس هيچ عمل اختياري را انجام نخواهد داد.(1)در ادامه استدلال بايد گفت: چون انسان مختار است و هيچگونه جبري در اين نوع كارهايش احساس نمي كند، پس خدا موجود نيست، زيرا اگر خدا موجود و عالم مطلق باشد، ديگر كارهاي انسان اختياري نيست.2 - نقد پلانتينجا
پلانتينجا بعد از ذكر استدلال فوق در نقد آن مي گويد:اين استدلال ممكن است در ابتدا پذيرفتني به نظر آيد، ولي در واقع، مبتني بر نوعي خلط است. لبّ اين برهان را مي توان به صورت ذيل بيان كرد:(49) اگر خدا پيشاپيش بداند كه X، A را انجام خواهد داد، آنگاه X بايد A را انجام دهد. و (50) اگر X بايد A را انجام دهد، آنگاه X در ترك A مختار نيست.از (49) و (50) نتيجه مي شود كه اگر خدا پيشاپيش بداند كه كسي مرتكب عمل خاصي خواهد شد، آنگاه آن شخص نسبت به آن عمل مختار نخواهد بود.اما (49) نياز به بررسي بيشتري دارد، چرا بايد بينديشيم كه (49) صادق است؟به ما گفته مي شود: زيرا اگر خدا بداند كه X، A را انجام خواهد داد، منطقاً نتيجه مي شود كه X، A را انجام خواهد داد؛ يعني اين ضروري است كه اگر خدا به P علم دارد، آنگاه1. فلسفه دين خدا، اختيار و شرّ، ص 125 - 126 (با اندكي تصرف لازم).