عنقا شكار كس نشود دام بازچين كاينجا هميشه باد بدست است دام را كاينجا هميشه باد بدست است دام را كاينجا هميشه باد بدست است دام را
نامحدود بودن خدا
گاهي بر وجودي كه نامحدود و نامتناهي است، اين گونه استدلال مي شود كه چون نامتناهي است، پس وصف ندارد و شيئي كه وصف ندارد برهانپذير نبوده و وجودش اثبات شدني نيست، اگر چه ممكن است درواقع، موجود باشد، ولي دست برهان به او نمي رسد. اين استدلال به اين صورت همان چيزي است كه در بحث «بي وصف بودن خدا» مطرح كرديم. پاسخ آن هم همان است كه در آنجا ذكر شد و نياز به اعاده ندارد.گاهي با توجه به نامتناهي و بي نهايت بودنِ خدا، اين گونه استدلال مي كنند كه چنين مفهومي تناقضي دروني دارد، همچنان كه دايره مربع تناقضي دروني دارد. گويا هادسون از بي نهايت چنين برداشتي داشت، لذا در تعريف خدا به جاي «بي نهايت» واژه «بسيار» يا «اتم» و يا «اكمل» را قرار داد. اگر چه هادسون(1) مدعي است كه اگر بگوييم از خدا نمي توان خبرهاي متناقض داد، به اين معنا نيست كه خدا محدود است، بلكه بايد گفت كه خدا نامحدود است، ولي با توجه به چرخش در معناي بي نهايت بايد گفت كه مراد او از نامحدود بودن خداوند اين است كه او حدّ و مرزهاي موجودات ديگر را ندارد، بلكه از آن حدود فراتر رفته است؛ يعني وجود و كمالات او فراتر از محدوديتهاي موجودات ديگر است نه اين كه وجود و كمالات او حقيقتاً نامحدود باشد. پس درواقع، نامحدود نسبي است نه نامحدود مطلق. گويا در نظر هادسون نامحدود مطلق ضرورتاً تناقضآميز است. هادسون روشن نمي كند كه چگونه مفهوم بي نهايت تناقضآميز مي شود.قبل از هر چيز لازم است ذكر كنم كه يك مفهوم در صورتي واقعاً تناقضآميز است كه در آن دو مفهوم A و A~ وجود داشته باشد؛ مثلاً دايره مربع از اين جهت تناقضآميز است كه در آن هم مفهوم دايره هست و هم نقيض آن، زيرا دايره بودن يك شكل به اين است كه فقط دايره باشد نه شكل ديگر.هادسون دليل مستقلي بر تناقضآميز بودن مفهومي كه در آن بي نهايت اخذ شده باشد ارائه نكرد، ولي با توجه به آنچه از كلام تيليش آورده، و چرخش از واژه «بي نهايت» به واژه «بسيار»، دو احتمال مي توان براي نظريه او در نظر گرفت:1 - احتمال اول اين است كه الفاظ و واژههايي كه به كار مي گيريم دالّ بر مفاهيمي 1. همان، ص 74.