اثبات عقلي ِ هر امري در گرو دو چيز است: 1- صورت قياس 2- مقدمات قياس.
صورت قياس
اگر صورت استدلالي از نظرگاه منطقي معتبر نباشد، هيچ گاه نمي توان مدعا را ثابت شده تلقي كرد. البته پر واضح است كه سخن در اين نيست كه هرگاه صورت استدلالي معتبر نباشد آن مدعا مردود است. چه بسا ممكن است مدعا صادق باشد، ولي ادلهاي كه بر آن ارائه شدهاند، از نظر صورتِ استدلال مخدوش باشد.معمولاً مشكلاتي كه از سوي صورت برهان پيش مي آيد به راحتي شناخته مي شوند، حتي اگر برخي صور استدلال به دليل كثرت مقدمات پيچيده بنمايد، باز مي توان با حركتهايي منظم از لغزشهاي صوري برهان جلوگيري كرد، لذا صورت برهان مشكل چنداني فراروي پژوهشگر قرار نمي دهد.
مقدمات قياس
علاوه بر آن كه هر برهاني بايد از منظر صوري معتبر باشد، همچنين بايد از جهت ماده نيز معتبر باشد؛ يعني مقدمات برهان صادق باشند. اگر مقدمات برهان نادرست و كاذب باشند نمي توان مدعا را، اگر چه صادق هم باشد، اثبات كرد.صدق مقدمات نيز در گرو علم به صدق آنها است، چرا كه اگر مقدمات برهان در واقع، صادق باشند، اما صدق آنها براي استدلال كننده احراز نشود، مطلوب حاصل نمي آيد. پس احراز صدقِ نتيجه در گرو اعتبار صورت استدلال همراه با احراز صدق مقدمات آن است. اگر اين دو شرط حاصل شود، مدعا ثابت مي شود. بنابراين، نمي توان نتيجه برهان را با پذيرفتن مقدمات و معتبر دانستن صورت استدلال نفي كرد.
صدق
مقصود ما از صدق اين است كه قضيه با هر مضمون و مفادي ، مطابق با واقعخودش باشد. اگر واقعِ آن امري خارجي است مضمون قضيه بايد مطابق با آن امرخارجي باشد و اگر واقع امري ذهني است، مضمون قضيه مطابق با آن امر ذهني باشد. در اينجا بايد اين نكته را بيفزاييم كه قضيه - چه صادق و چه كاذب - در قضيه بودن فرع بر معناداري است؛ يعني صدق و كذب از اوصاف قضيهاي است كه معنادار است، اما كلماتي كه پشت سر هم مي آيند و مفيد معنايي نيستند، نه صادقاند ونه كاذب.
هوهويّت از منظر ديگر
مقتضاي قضاياي حمليه هوهويّت و عينيت موضوع و محمول است، زيرا كار ذهن اتحاد دو عنوان و ثمره آن هوهويّت است. بنابراين، مي توان گفت كه قضيه همواره ناظر به مصداق است، حتي در مثل حملهاي تحليلي كه رابطه بين مفهوم موضوع و محمول را بيان مي كند نه مصداق آنها را، در اينجا هم كار ذهن اتحاد بين دو مفهوم و ثمره آن، عينيت آن دو، در مصداق است؛ مثلاً وقتي مي گوييم: «انسان به حمل اولي حيوان ناطق به حمل اولي است»، در اين قضيه مفهوم انسان را موضوع قرار دادهايمْ اين موضوع هر مفهومي از انسان را كه در اذهان بشر تصور شود، مصداقِ خودش قرار مي دهد و سپس محمول را از آن جهت كه مانند موضوع مفهومي بيش نيست با آن متحد مي كند. نتيجه اين اتحاد اين است كه مفهوم انسان در ذهن هر كسي كه تصور شود عين مفهوم حيوان ناطق است، يعني بين اين دو مفهوم، اتحاد مصداقي برقرار است.