امكان استدلال بر وجود با انكار وجود محمولي - نقد برهان ناپذیری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقد برهان ناپذیری - نسخه متنی

عسکری سلیمانی امیری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

برهاني به قضيه «خدا وجود دارد» مي ‏رسيم كه محمول وجود است كه علي الفرض وجود ندارد، پس از هيچ راه نمي ‏توان وجود خدا را اثبات كرد. بنابر اين، اشكال اختصاص به برهان‏هاي وجودي ندارد. اين اشكال با توضيحي كه در بالا داديم ردّ شده است، ولي به لحاظ اهميت و تأثير آن در فلسفه غرب به تفصيل در دفع آن اقدام مي ‏كنيم.

امكان استدلال بر وجود با انكار وجود محمولي

اثبات عقلي ِ هر امري در گرو دو چيز است:

1- صورت قياس

2- مقدمات قياس.

صورت قياس

اگر صورت استدلالي از نظرگاه منطقي معتبر نباشد، هيچ گاه نمي ‏توان مدعا را ثابت شده تلقي كرد. البته پر واضح است كه سخن در اين نيست كه هرگاه صورت استدلالي معتبر نباشد آن مدعا مردود است. چه بسا ممكن است مدعا صادق باشد، ولي ادله‏اي كه بر آن ارائه شده‏اند، از نظر صورتِ استدلال مخدوش باشد.

معمولاً مشكلاتي كه از سوي صورت برهان پيش مي ‏آيد به راحتي شناخته مي ‏شوند، حتي اگر برخي صور استدلال به دليل كثرت مقدمات پيچيده بنمايد، باز مي ‏توان با حركت‏هايي منظم از لغزش‏هاي صوري برهان جلوگيري كرد، لذا صورت برهان مشكل چنداني فراروي پژوهش‏گر قرار نمي ‏دهد.

مقدمات قياس

علاوه بر آن كه هر برهاني بايد از منظر صوري معتبر باشد، هم‏چنين بايد از جهت ماده نيز معتبر باشد؛ يعني مقدمات برهان صادق باشند. اگر مقدمات برهان نادرست و كاذب باشند نمي ‏توان مدعا را، اگر چه صادق هم باشد، اثبات كرد.

صدق مقدمات نيز در گرو علم به صدق آن‏ها است، چرا كه اگر مقدمات برهان در واقع، صادق باشند، اما صدق آن‏ها براي استدلال كننده احراز نشود، مطلوب حاصل نمي ‏آيد. پس احراز صدقِ نتيجه در گرو اعتبار صورت استدلال همراه با احراز صدق مقدمات آن است. اگر اين دو شرط حاصل شود، مدعا ثابت مي ‏شود. بنابراين، نمي ‏توان نتيجه برهان را با پذيرفتن مقدمات و معتبر دانستن صورت استدلال نفي ‏كرد.

صدق

مقصود ما از صدق اين است كه قضيه با هر مضمون و مفادي ، مطابق با واقع‏خودش باشد. اگر واقعِ آن امري خارجي است مضمون قضيه بايد مطابق با آن امرخارجي باشد و اگر واقع امري ذهني است، مضمون قضيه مطابق با آن امر ذهني ‏باشد. در اين‏جا بايد اين نكته را بيفزاييم كه قضيه - چه صادق و چه كاذب - در قضيه بودن فرع بر معناداري است؛ يعني صدق و كذب از اوصاف قضيه‏اي است كه معنادار است، اما كلماتي كه پشت سر هم مي ‏آيند و مفيد معنايي نيستند، نه صادق‏اند ونه كاذب.

هوهويّت از منظر ديگر

مقتضاي قضاياي حمليه هوهويّت و عينيت موضوع و محمول است، زيرا كار ذهن اتحاد دو عنوان و ثمره آن هوهويّت است. بنابراين، مي ‏توان گفت كه قضيه همواره ناظر به مصداق است، حتي در مثل حمل‏هاي تحليلي كه رابطه بين مفهوم موضوع و محمول را بيان مي ‏كند نه مصداق آن‏ها را، در اين‏جا هم كار ذهن اتحاد بين دو مفهوم و ثمره آن، عينيت آن دو، در مصداق است؛ مثلاً وقتي مي ‏گوييم: «انسان به حمل اولي حيوان ناطق به حمل اولي است»، در اين قضيه مفهوم انسان را موضوع قرار داده‏ايمْ اين موضوع هر مفهومي از انسان را كه در اذهان بشر تصور شود، مصداقِ خودش قرار مي ‏دهد و سپس محمول را از آن جهت كه مانند موضوع مفهومي بيش نيست با آن متحد مي ‏كند. نتيجه اين اتحاد اين است كه مفهوم انسان در ذهن هر كسي كه تصور شود عين مفهوم حيوان ناطق است، يعني بين اين دو مفهوم، اتحاد مصداقي برقرار است.

/ 219