بعد از پذيرش امكان اثبات وجود خدا، مسئله بعدي سودمندي بحث از اثبات وجود خدا براي بشر است. ممكن است ادعا شود كه ما نيازي به اثبات وجود خدا نداريم و لذا بحث از اثبات وجود خدا، بي فايده است. اين ادعا از دو حال خارج نيست: يا به دليل عدم وجود خدا بحث از اثبات او بي فايده است و يا به دليل معلوم بودن وجود خدا اينچنين است. اما حالت اول درست نيست، زيرا زماني مي توان ادعا كرد چيزي وجود ندارد كه آن چيز با وضوح تمام در درونش تناقض باشد، اما همان طور كه گفتيم مفهوم خدا، مفهومي به ظاهر متناقض نيست ولو آن كه درواقع، تناقض داشته باشد و تناقض آن با استدلال معلوم شود، لكن خود استدلال آوردن دليل بر فايده داشتنِ بحث از وجود خدا است.اما در حالت دوم كه علم به وجود خدا داريم: در اينجا بي فايده بودن اثبات وجودخدا به چند صورت قابل تصور است كه همه آنها را مي توان با عنوان علمفطري به خدا بررسي كرد:
فطري بودن علم به وجود خدا
فطري بودن علم به خدا به چند صورت قابل تصور است، ليكن قبل از پرداختن به اين صور لازم است ابتدا علم حصولي و حضوري را توضيح دهيم.علم حضوري علمي است كه معلوم بدون وساطت مفهوم پيش عالِم حاضر باشد، به عبارت ديگر، عالِم خود معلوم و وجود معلوم را بيابد. در مقابل، علم حصولي علمي است كه خود معلوم پيش عالِم حاضر نباشد و عالم وجود خودِ معلوم را نيابد، بلكه مفهوم و صورتي از آن در پيش عالم حاضر شود و از طريق آن مفهوم و صورت، عالِم به معلوم خود علم پيدا كند. بنابراين، علم من به سفيدي كاغذي كه روي آن مي نويسم، علم حصولي است، زيرا در اثر تابش نور روي كاغذ و انعكاس آن بهچشممن، تصويري از صفحه سفيد در من نقش مي بندد و از راه اين تصوير علم به سفيدي كاغذ پيدا مي كنم، اما علم و آگاهي من از گرايشم به دانش، علمي حضوري است، به اين معنا كه مستقيماً وجود اين ميل را در خودم مي يابم. با توجه به تمايز بين علم حضوري و حصولي ، فطري بودن علم به خدا هم به عنوان علم حضوري قابل قبول است و هم به عنوان علم حصولي ؛ يعني مي توان گفت علم به خدا به طور فطري هم بدون واسطه مفهوم و صورت براي بشر ممكن است و هم از طريق مفهوم و صورت. بنابراين، مي توان در مورد بي نيازي بشر به اثبات وجود خدا، هم از طريق فطري بودن علم حضوري به خدا استدلال كرد و هم از طريق فطري بودن علم حصولي به خدا.
فطري بودن علم حضوري به خدا
گاهي مقصود از فطري بودن علم به خدا شناخت و علم حضوري به خداوند تبارك و تعالي است، به اين معنا كه