پلانتينجا براي اثبات امكان سازگاري مجموعهاي مي گويد:يك راه براي پيشروي ، تلاش جهت اثبات اين مطلب اين است كه مجموعه A به معناي منطقي عام به طور ضمني سازگار يا ممكن است. اما براي اثبات چنين امري چه بايد كرد؟ اگر چه راههاي متفاوتي براي وصول به اين مطلب وجود دارد، ولي همه آنها در يك جهت مهم با يكديگر مشابهند. تمام اينها به اين نتيجه مي رسند: براي اثبات اينكه مجموعهاي مانند S سازگار است حالت ممكني را (ولو اينكه بالفعل محقق نباشد) تصور كنيد، به گونهاي كه اگر فعليّت مي يافت، آنگاه تمام اعضاي S صادق مي بودند. اين شيوه ارائه مدل S ناميده مي شود... مثلاً ممكن است يك رفتارگراي خامانديش و كمسواد بر اين اعتقاد باشد كه انديشيدن در واقع، چيزي جز حركات حنجره نيست. افزون بر اين، او ممكن است معتقد شود كه قضيه P = «جونز حنجره خود را بعد از سي ام آوريل حركت نداده است» با قضيه Q = «جونز در طول ماه مه قدري انديشيد» (به معناي منطقي عام) ناسازگار است.شايد ما در مقام پاسخ خاطرنشان كنيم كه قضيه P به حسب ظاهر با قضيه R = «جونز ساعات فراغت خود را در ايام بهبود يافتن پس از جراحي حنجره كه در سي ام آوريل واقع شد با نوشتن مقالهاي بي نظير درباره نقد عقل محض كانت (در ماه مه) سپري نمود» سازگار است. بنابراين، تركيب عطفي P و R به حسب ظاهر سازگار خواهد بود، ولي اين تركيب به وضوح مستلزم قضيه Q است (شما نمي توانيد بدون قدري انديشيدن، حتي مقالهاي متوسط در مورد نقد عقل محض كانت به رشته تحرير درآوريد). در اين صورت، P و Q سازگار خواهند بود... قضيه R با قضيه P سازگار است، لذا قضيه مركب P و R ممكن است و حالت ممكني را وصف مي كند، اما قضيه مركب P و R مستلزم Q است.از اينرو، اگر P و R صادق باشد، Q نيز صادق است و لذا قضيه P و Q هر دو صادق خواهند بود. بدين ترتيب، اين مورد در واقع، يكي از موارد ارائه حالت ممكني است كه اگر فعليت يابد تمام اعضاي مجموعه مورد بحث (كه در اين مورد، مجموعه دوتايي P و Q مي باشد) صادق خواهند بود. اين مطلب چگونه بر بحث ما تطبيق مي شود؟... مسئله اين خواهد بود كه ثابت كنيم(1) و (2) (شرّ وجود دارد) سازگارند.همانگونه كه ديديم اين كار مي تواند با يافتن قضيهاي مانند R كه با (1) سازگار و بهگونهاي باشد كه (1) و (R) با هم مستلزم (2) باشند انجام پذيرد. يك قضيه كه ممكن است اين غرض را تأمين كند عبارت است از:(3) خدا جهاني را كه حاوي شرّ است مي آفريند و براي اين كار دليل موجهي دارد.اگر (3) با (1) سازگار باشد، آنگاه نتيجه مي شود كه (1) و (3) (و بدين ترتيب، مجموعه A) سازگارند.(1)براي سازگاري (3) با (1) همانطور كه پلانتينجا گفته است دو راه وجود دارد: يك راه اين است كه اوضاع و احوالي را نشان دهيم كه با (1) سازگار باشد و در عين حال، تركيب عطفي آن با (1) مستلزم وجود شرّ باشد. راه ديگر آن است كه دقيقاً نشان دهيم دليل خدا بر تجويز شرّ چيست. البته اگر دليل خدا بر تجويز شرّ بيان شود، سودمندتر و مطمئنتر است تا اينكه صرفاً سازگاري شرّ را با وجود خدا به اثبات برسانيم، ولي آنچه براي بحث ما كافي است همين راه اول است.