باوري قابل قبول است كه بتوان براي آن توجيهي معرفتي ارائه داد، لذا باوري كه از روي تقليد كوركورانه به دست آيد نه از روي بصيرت، در اينجا مورد نظر نيست. اما باوري كه موجه باشد، قابل اعتنا است. البته معناي اين سخن اين نيست كه هر باور موجهي قابل قبول و يا صادق است. ممكن است باوري موجَّه باشد، ولي دليل قاطعي براي پذيرش آن وجود نداشته باشد و يا حتي ممكن است كاذب باشد. فرض كنيد به تازگي كتابي خريديد و هنوز هيچ نشان و علامتي در آن نگذاشتيد، اگر آن كتاب به دليلي مفقود شود و پس از جستوجو كتابي را با همان عنوان پيدا كنيد و كسي مدعي نباشد كه اين كتاب مالِ او است، در اين صورت، مطمئن مي شويد كه كتاب به خودتان تعلق دارد، هر چند ممكن است درواقع، مالِ شما نباشد. بنابراين، براي معقوليت باورهايمان بايد معيارهايي داشته باشيم تا با آن به ارزيابي توجيه باورهايمان بپردازيم.
ارزيابي توجيه باور
گفتيم هر باوري بايد موجَّه باشد تا بتواند تا حدّي مقبول افتد. راه هايي كه باورها توجيه و تا حدّي قابل قبول مي شوند عبارتاند از: 1- استدلال، 2- حس، 3- ادراك تصورات. به ترتيب هر يك از اين سه راه را بررسي مي كنيم:
ارزيابي توجيه باورهاي نظري
استنتاج نتيجه از مقدمه يا مقدمات و به تعبير ديگر، استدلال در منطق در يك تقسيم بندي كلي به استدلال مباشر و غير مباشر يا حجت تقسيم مي شود.
ارزيابي توجيه باور از راه استدلال مباشر
در استدلال مباشر از صدق يا كذب يك قضيه به صدق يا كذب قضيه ديگر مي رسند كه بستگي به مورد قاعده استنتاجي دارد؛ مثلاً در عكس مستوي و عكس نقيض تنها از صدق قضيه به صدق عكس يا عكس نقيض آن مي رسند و