مقدار شرّ اخلاقي - نقد برهان ناپذیری نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
كه گفتيم هر شخصي در يكي از جهانهاي ممكن فقط كار خوب انجام مي دهد. بنابراين، فرض جهان ممكني كه همه انسانها در آن فقط كار خوب انجام دهند و هيچ شرّي از آنها صادر نشود، ممكن است، ولي بايد توجه داشت كه چنين جهان ممكني همانطور كه وابسته به آفرينش خدا است، وابسته به انتخاب و اراده آزاد انسانها نيز هست؛ يعني اگر همه انسانها در انتخابشان خير را برگزينند، در اين صورت، چنين جهاني محقق مي شود، اما اگر به جاي آن حداقل يك شخص شرّ را برگزيند جهاني كه حاوي شرّ نباشد موجود نمي شود، بلكه فعليت آن ممتنع است؛ زيرا علت تامّه آن تحقق نيافته است. برعكس، جهاني محقق مي شود كه شرّ در آن وجود دارد، زيرا علت تامه آن فعليّت يافته است. بنابراين، در فرض مذكور، يعني در فرض انتخاب شرّ به وسيله يك شخص خدا بر آفرينش جهاني كه در آن هيچ شرّي نباشد و انسانها مختار باشند، قادر نيست و اين عدم قدرت به دليل ممتنع بودن چنين جهان مفروضي است نه به دليل قدرت نداشتن خداوند. به عبارت ديگر، جهاني كه در آن هيچ شرّي نباشد في حدّ ذاته ممكنالوجود است و هر ممكنالوجودي با وجود علت تامّهاش واجبالوجود بالغير و با نبود آن، ممتنعالوجود بالغير است و قدرت هميشه بر ممكن تعلق مي گيرد نه بر ممتنع، خواه امتناع آن ذاتي باشد يا غيري . بنابراين، جهاني كه در آن شرّ اخلاقي وجود دارد از آن جهت كه شرِّ آن مستند به انتخاب آزاد انسان است ضروري الوجود مي شود و جهان حاوي خير بدون شرّ به دليل عدم تحقّق علّت تامّه آن ممتنع است، پس جهان حاوي ِ شرّ منافات با وجود خداي عالِم مطلق، قادر مطلق و خيرخواه محض ندارد.
اكنون برگرديم به سؤالهايي كه مكي مطرح كرده است. پرسش او اين بود كه چرا خدا آدميان را به گونهاي آفريد كه در گزينشهاي آزادانه خود گاهي خير و گاهي شرّ را بر مي گزينند؟ چرا آنها را به گونهاي نيافريد كه همواره خير را برگزينند؟
در پاسخ به اين پرسش بايد بگوييم كه ممكن است خدا آدميان را به گونهاي آفريده باشد كه بتوانند همواره خير را انتخاب كنند، ولي از آنجا كه آنها در انتخاب آزاداند مي توانند همواره خير و يا شرّ را انتخاب كنند و يا گاهي خير و گاهي شرّ را ترجيح دهند. آري ، مي توان گفت كه خدا مي توانست انسانها را نيافريند و شرّ اخلاقي فعليّت نيابد، در اين صورت، جهاني فعليت مي يابد كه هيچ شرّ اخلاقي وجود ندارد، ولي اين امكان به قيمت حذف انسانهاي مختار از دايره هستي مي انجامد و چنين فرضي خارج از مسئله مورد نظر در بحث شرور است.
بنابراين، همانطور كه منطقاً ممتنع نيست همه انسانها مختارانه خير را انتخاب كنند، همچنين منطقاً ممتنع نيست همه يا برخي از آنها شرّ را برگزينند و كما اينكه با گزينش خير، وجود آن ضروري است با گزينش شرّ نيز وجودش ضروري خواهد بود؛ يعني اگر شخص شرّ را برگزيند شرّ فعليّت مي يابد و خدا با فرض اجازه انتخاب به شخص نمي تواند از آن جلوگيري كند.
مقدار شرّ اخلاقي
ممكن است گفته شود كه وجود شرّ اخلاقي در جهان ضروري است، اما اينكه مقدار آن به اندازهاي باشد كه الان وجود دارد هيچ ضرورتي ندارد؛ يعني ممكن است جهاني باشد كه خير اخلاقي آن بيشتر از خيراخلاقي جهان فعلي است. بنابراين، چه ضرورتي دارد كه مقدار شرّ اين جهان به همين مقداري باشد كه انسانها بالفعل مبتلا به آن هستند.
در پاسخ بايد گفت شرّ اخلاقي مستند به فعل اختياري انسان است، كما اينكه جهاني كه در آن هيچ شرّ اخلاقي وجود نداشته باشد، جهان ممكني است، ولي با گزينش شرّ به وسيله اراده آزاد انسان، اين امكان تبديل به امتناع بالغير مي شود. همچنين مقدار شرّي كه كمتر از شرّ در جهان فعلي باشد امر ممكني است، ولي با انتخاب شرّ بيشتر به وسيله انسان جهانِ حاوي شرّ كمتر ممتنع مي شود، كما اينكه جهاني كه حاوي شرّ بيشتري از جهان فعلي باشد امر ممكني است، ولي به جهت فعليت نيافتن علت تامّه آنكه يكي از اجزاي علّت تامّه آن اراده آزاد انسان است،