در اين كه قضيه متناقض با خود، كاذب است، جاي هيچ شك و بحثي نيست، اما سخن گفتن از صدق و كذب قضيهاي كه متناقض با خود نباشد، بلكه محمول قضيه عين موضوع (= حملهاي ذاتي اولي ) و يا از اجزاي مفهومي موضوع بوده و بر موضوع حمل شود جاي بحث دارد. در اين مورد، اغلب گفته مي شود كه قضاياي تحليلي (و غير متناقض با خود) صادقاند، زيرا اگر محمول قضيه همان موضوع آن يا از اجزاي مفهومي موضوع باشد، معقول نيست كه صادق نباشد، چون در قضاياي تحليلي در همه عوالم ممكن، محمول قضيه از موضوع آن جدا شدني نيست، پس هميشه و ضرورتاً صادق است.براي گسترش در بحث مي گوييم: همان گونه كه امكان كذب قضاياي تحليلي محل سؤال است در آن دسته از قضاياي تأليفي نيز كه محمول آن از لوازم لا ينفك موضوع است، همين سؤال مطرح مي شود.مثالهايي كه موجب ترديد در صدق قضاياي فوق مي شود، آن مواردي است كه موضوع آنها مركب از عناوين ناسازگارند، به گونهاي كه در درون خود تناقضي را نهفته دارند؛ مثلاً قضيه «دايره مربع دايره مربع است» يا «دايره مربع دايره است» و يا «دايره مربع چهار زاويه نود درجه دارد»، موضوع در هر يك از اين سه قضيه متناقض با خود است، زيرا چيزي كه دايره است، ديگر نمي تواند غير دايره باشد، در حالي كه فرض شده كه مربع هم است يا مثلاً «عدد طبيعي ما بين هفت و هشت، ما بين هفت و هشت است» يا «عدد اول مابين عدد پنج و هفت، مابين پنج و هفت است». روشن است كه نمي توان درستي و صدق اين نوع قضايا را مانند درستي و صدق قضايايي از اين قبيل دانست كه: «عدد بين هفت و نه، بين هفت و نه است» يا «انسان خندان، خندان است» يا «انسان خندان، انسان خندان است».شيخالرئيس ابوعلي سينا متفطن صدق يا كذب اين نوع قضايا شده است، گرچه مثال