ديوار ميان ذهن و عين‏ - نقد برهان ناپذیری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقد برهان ناپذیری - نسخه متنی

عسکری سلیمانی امیری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

علي ‏الفرض وجود ندارد، كاذب است. البته نبايد استيحاش كرد كه چگونه ممكن است يك قضيه و سلب آن هر دو كاذب باشند، زيرا آن‏چه استيحاش دارد جمع دو قضيه متناقض است و دو قضيه، متناقض در جايي مصداق دارد كه يكي از آن دو كلي و ديگري جزئي باشد. دو قضيه مورد بحث يا از قضاياي شخصي ‏اند كه تبديل به دو قضيه حمليّه جزئيه مي ‏شوند و يا دو قضيه مهمله‏اند كه در قوه جزئيه‏اند و يا دو قضيه كليه و در هر حال، هر دو مي ‏توانند با هم كاذب باشند.

ديوار ميان ذهن و عين‏

تمام براهين واجب در مدار واقعيت‏هاي موجود دور مي ‏زنند و هيچ كدام با بررسي عنوان‏هاي مفهومي صرف و ذهني محض، با صرف نظر از واقعيت‏هاي عيني ، توان اثبات واجب را ندارند.(1)

به عبارت ديگر، به نظر مي ‏رسد در برهاني نظير برهان آنسلم كه از مقدمه‏اي ناظر به تصورات ذهني ما حركت مي ‏كند تا وجود چيزي را در عالم واقع اثبات نمايد خطاي فاحشي وجود دارد.(2)

به عبارت سوم:

كساني معتقدند كه برهان وجودي آشكارا مغالطه‏آميز است، زيرا از [تحليل‏] يك تصور نمي ‏توان حكمي درباره واقعيّت خارجي داد.(3)

در دليل اول اثبات واجب از طريق مفهوم صرف نفي شده است و اين عبارت صرف‏نظر از قراين موجود در كلام مستشكل دو احتمال دارد: احتمال اول اين است كه با داشتن مفهوم بدون كمك‏گيري از هيچ قاعده منطقي وجود واجب احراز شود؛ مثلاً فرض كنيد واجب‏الوجود از آن جهت كه در مفهومش وجود مأخوذ است، پس موجود است، اگر برهان وجودي اين‏گونه تقرير شود، بي ‏شك اعتباري برايش نيست وگرنه موجود مريخي عاقل بايد موجود باشد و هيچ برهان وجوديي چنين ادعايي ندارد. احتمال دوم اين است كه با صرف مفهوم و يك‏سري قواعد منطقي و بديهيات صرف، بدون كمك گرفتن از اين‏كه وجودي هست يا وجود محدودي هست، نمي ‏توان وجود واجب را اثبات كرد، بلكه اگر واجب اثبات شود هميشه بايد از وجودي شروع كنيم كه يا برهان صديقين است و يا برهان جهان‏شناختي ، پس ديگر برهان وجودي نخواهد بود. اين احتمال با شواهدي در متن اشكال اول را تأييد مي ‏كند و در اين صورت، با اشكال دوم و سوم مشترك است. اما چه دليلي بر اين ادعا مي ‏توان اقامه كرد. چرا نتوان از يك مفهوم با داشتن بديهياتي صرف و اعمال قواعدي منطقي مصداقي را اثبات كرد؟ اگر اين حرف صحيح باشد كه با صرف مفهوم

1. جوادي آملي ، فلسفه دين، براهين اثبات خدا، ص 53.

2. مايكل پترسون و ديگران، عقل و اعتقاد ديني ، ص 135.

3. همان، ص 141.

/ 219