صدق و كذب - نقد برهان ناپذیری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقد برهان ناپذیری - نسخه متنی

عسکری سلیمانی امیری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

باشد، درواقع، مرحله بالاي ذهن، ذهن محسوب مي ‏شود و مرحله پايين ذهن، كه منظور اليه است، خارج به حساب مي ‏آيد؛ مثلاً وقتي گفته مي ‏شود «مفهوم انسان كلي است» اين قضيه ناظر به هر مفهوم انسان در ذهن هر بشري است كه داراي كليت است، پس اگر قضيه را به ذهني و خارجي تقسيم مي ‏كنند به لحاظ محكي ‏قضايا است كه برخي محكي ‏ها نسبت به برخي ديگر خارجي و بقيه ذهني ‏اند و اين منافاتي ندارد كه همه محكيات را خارج در نظر بگيريم و خارج به اين معناي عام را نفس‏الامر و واقع بناميم. پس نفس الامر محكي قضايا است كه ممكن است قضايا با آن منطبق باشد يا نباشد.

صدق و كذب

هرگاه قضيه‏اي با محكي خود مطابق باشد آن قضيه صادق است و گرنه كاذب است. به عبارت ديگر، در حمليات موجبه، هرگاه هم مفهوم موضوع و هم مفهوم محمول بر شيئي منطبق بود آن قضيه صادق است و گرنه كاذب است و در سالبه نيز هرگاه آن دو مفهوم بر هم منطبق نبودند صادق‏اند وگرنه كاذب‏اند.

3 - باور (Belief)

باور يا اعتقاد، حالتي است در انسان كه متعلق آن قضيه (P oposition) مي ‏باشد؛ يعني ما مي ‏توانيم قضيه‏اي را باور كنيم يا نكنيم، پس باور ما به قضيه تعلق مي ‏گيرد. مثلاً من باور دارم كه «خدا موجود است»، «اين صفحه سفيد است»، «مجموع زواياي داخلي مثلث مساوي با دو قائمه است» و هكذا.

ممكن است شخصي قضيه معيني را باور داشته باشد، يا به سلب آن (نه نقيض) باور داشته باشد. هم‏چنين ممكن است انسان به هيچ يك از دو طرف ايجاب و سلب باور نداشته باشد؛ مثلاً من نه به «هر حيواني انسان است» باور دارم و نه به سلب آن، يعني «هيچ حيواني انسان نيست».

راه‏هاي رسيدن به باور

استدلال (حجّت = A gument) يكي از راه‏هاي رسيدن به باور استدلال كردن است؛ يعني يك يا چند قضيه را به گونه‏اي كنار هم تنظيم كنيم كه از آن‏ها قضيه ديگري به دست آوريم؛ مثلاً در ميانِ (2n2بعلاوه m) قضيه، قضيه X را در نظر مي ‏گيريم كه براي ما مجهول است. حال در ميان (X - 2n2 بعلاوه m) قضيه، قضايا را به گونه‏اي تنظيم مي ‏كنيم تا به قضيه X برسيم. در اين صورت، هرگاه قضاياي به كار گرفته شده را باور داشته باشيم، ممكن است X را هم باور كنيم.

دور در استدلال‏

آيا مي ‏توان با استدلال تمام (2n2 بعلاوه m) قضيه را باور كرد؟ اگر هر يك از (2n2 بعلاوه m) قضيه، مجهول باشد و با قضاياي ديگر در اين مجموعه معلوم شود، لازم مي ‏آيد كه هيچ كدام از آن‏ها معلوم نشود، زيرا در صورتي مي ‏توان قضيه X1 را باور داشت كه بتوانيم از قضيه X2 و X3 كمك بگيريم و چون هر يك از آن‏ها به نوبه خود متعلق باور نيستند و به اصطلاح مجهولند بايد از X4 و X5 و... كمك بگيريم. هر يك از اين‏ها نيز به نوبه خود به قضاياي ديگر وابسته‏اند و چون مجموعه (2n2 بعلاوه m) محدوداند نه نامحدود، بنابراين، وقتي به آخرين قضاياي مجهول رسيديم بايد برگرديم و آن‏ها را با X1 و X2 و... معلوم كنيم و اين دور در استدلال است كه بطلان آن روشن است. بنابراين، راه رسيدن به باور منحصر در استدلال نيست و بايد بپذيريم كه باورهاي پايه‏اي داريم كه باورهاي مستنتج را فراچنگ ما قرار مي ‏دهند. اما خود آن‏ها از راه استدلال به دست نمي ‏آيند.

/ 219