توضيح اشكال دوم كانت‏ - نقد برهان ناپذیری نسخه متنی

This is a Digital Library

With over 100,000 free electronic resource in Persian, Arabic and English

نقد برهان ناپذیری - نسخه متنی

عسکری سلیمانی امیری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اين استدلال معلوم نمي ‏شود كه چنين موجودي در واقع، وجود دارد يا نه. در اين‏جا مي ‏توانيم به برهان جهان‏شناختي متوسل شويم و ببينيم كه آيا چنين موجودي واقعاً وجود دارد تا ثابت شود كه موجود ضروري با تمام خواص خود موجود است؛ به عبارت ديگر، برهان وجودي اثبات مي ‏كند كه اگر موجود ضروري وجود داشته باشد بايد داراي اين خواص باشد و برهان جهان‏شناختي مي ‏گويد چنين موجودي وجود دارد.

بنابراين، با جمع دو برهان مي ‏توان نتيجه گرفت كه خدا موجود است. اگر بعد از اثبات موجود ضروري اوصاف او اثبات شود، باز نتيجه همين است. لذا حكماي اسلامي ابتدا وجود واجب را اثبات مي ‏كنند، سپس با تحليل مفهومي خواصّ آن را به اثبات مي ‏رسانند.

با اين توضيحات روشن مي ‏شود كه نبايد گفت براهين جهان‏شناختي به براهين هستي ‏شناختي ارجاع مي ‏شود، بلكه در واقع، در اين موارد دو مدعاي مختلف با دو نوع برهان مختلف به اثبات مي ‏رسد. ادعاي اول وجود ضروري با برهان جهان‏شناختي و ادعاي دوم اوصاف واجب‏الوجود با برهان هستي ‏شناختي . بايد توجه داشت منظور از اين‏كه مي ‏گوييم اوصاف خدا از برهان هستي شناختي به دست مي ‏آيد، اين نيست كه از راه اين برهان وجود او را اثبات مي ‏كنيم تا برهان جهان‏شناختي لغو بوده باشد، بلكه به اين معنا است كه مفهوم خدا، صرف‏نظر از آن‏كه وجود دارد يا ندارد، ضرورتاً اين اوصاف را دارد، لذا اين اوصاف به صورت شرطي براي خدا ثابت است؛ يعني اگر خدا وجود داشته باشد داراي اين اوصاف است، اما اين‏كه آيا اين مقدم شرطي تحقق دارد يا نه، از برهان جهان‏شناختي استفاده مي ‏شود. به عبارت ديگر، برهان هستي ‏شناختي تنها ملازمه اوصاف با وجود خدا را اثبات مي ‏كند، اما اين‏كه آيا اين اوصاف وجود دارند يا نه، برهان وجودي نسبت به آن ساكت است. وقتي برهان جهان‏شناختي وجود ضروري را اثبات كرد، وجودي كه هميشه طبق برهان هستي ‏شناختي همراه با اين اوصاف است، نتيجه گرفته مي ‏شود كه اين اوصاف هم وجود دارند. پس حتي وجود اين اوصاف نيز در گرو برهان جهان‏شناختي است. تا اين‏جا پذيرفته‏ايم كه هر يك از دو برهان در اين موارد استقلال نسبي دارند؛ يعني هر يك از آن دو مستقلاً مثبتات خود را به اثبات مي ‏رساند، بدون اين‏كه به ديگري نيازمند باشد، ولي اين دو هم عنان مي ‏شوند و هم‏ديگر را حمايت مي ‏كنند تا موجودي ضروري با تمام ويژگي ‏هاي لازمش در خارج اثبات شود. پذيرش استقلال نسبي برهان جهان‏شناختي نافي اين قول كانت است كه بايد به كلي استقلال را از اين برهان گرفت، اما اكنون مي ‏خواهيم تصويري از برهان جهان‏شناختي ارائه دهيم كه نه تنها استقلال نسبي به آن مي ‏دهد، بلكه بر استقلال آن نيز مي ‏افزايد، زيرا در اين طرح همه اوصاف خدا را مي ‏توان از برهان جهان‏شناختي و بدون تحليل مفهومي به دست آورد. هر ويژگي ‏اي كه خصيصه امكاني داشته باشد، بدون واجب موجود نمي ‏شود، لذا اگر در خودمان علم، قدرت و حيات مي ‏يابيم، از آن‏جا كه وجود ما امكاني است، اين اوصاف هم در ما به نحو امكاني موجود است. به عبارت ديگر، علم، قدرت، حيات و ساير اوصاف كمالي ديگر نشان دهنده نحوه وجود ممكن‏اند.

اگر وجود موصوف امكاني باشد وجود اوصافشان نيز امكاني است و امر امكاني در تحققش وابسته و محتاج به واجب است، پس وجود اوصاف امكاني وابسته به وجود اوصاف ضروري است و تا حيات مطلق و واجب و علم و قدرت مطلق و واجبي نباشد، حيات امكاني و علم و قدرت امكاني تحقق نمي ‏يابد. بنابراين، نه تنها از برهان امكان و وجوب، وجود ضروري به اثبات مي ‏رسد، بلكه كثيري از اوصاف ضروري هم كه نمونه‏هاي امكاني آن در موجودات امكاني يافت مي ‏شود، به اثبات مي ‏رسد.

توضيح اشكال دوم كانت‏

استدلال دوم كانت در تحويل برهان جهان‏شناختي به برهان هستي شناختي را با اين نكته آغاز مي ‏كنيم كه استدلال جهان‏شناختي از دو مقدمه تشكيل مي ‏شود:

1- «اگر چيزي وجود داشته باشد، پس بايد هستي مطلقاً ضروري وجود داشته باشد».(1)

/ 219