گفتيم كه مفاد حمل هوهويت و عينيّت موضوع و محمول است. حال از منظر مجموعهها نيز مي توانيم به حمل نگاه كنيم و مفاد حمل را از اين منظر بيابيم: در قضاياي حمليه هر يك از موضوع و محمول، صرف نظر از حمل، بيان كننده مصداق تصوري مفروض خود هستند؛ مثلاً در قضيه «زيد قائم است»، «زيد» كه موضوع قضيه است، صرف نظر از حمل اشاره تصوري به يك شخص خارجي مفروض دارد؛ به اين معنا كه با صرف عنوان «زيد» وجود او را تصديق نخواهيم كرد. «قائم» نيز به عنوان محمول قضيه، مصداق تصوري خودش را نشانه رفته است.موضوع در اين قضيه به دليل آن كه بيانگر يك شخص معيني است، بر يك مجموعه تك عضوي دلالت دارد و محمول بر مجموعه ديگري . مفاد حمل بر اساس اين دو مجموعه اين است كه اين دو مجموعه اشتراك دارند و آن اشتراك مجموعه تك عضوي موضوع با مجموعه محمول است. بنابراين، در هر قضيه موجبه مجموعه موضوع در مجموعه محمول مندرج و با آن اشتراك دارد و در هر قضيه سالبه دو مجموعه هيچ گونه اشتراكي ندارند. پس اشتراك دو مجموعه به معناي هوهويت است كه مقتضاي قضاياي حمليه موجبه است و عدم اشتراكِ دو مجموعه به معناي سلب هوهويت است كه مقتضاي قضاياي حمليه سالبه است. لذا قضاياي حمليه سالبه را مجازاً حمليه ناميدهاند، زيرا واقعاً اينها حمليه نيستند، بلكه سلبالحملاند، زيرا در اين موارد اشتراك دو مجموعه موضوع و محمول تهي است، يعني اشتراك ندارند.
اقسام حمليه
قضاياي حمليه داراي تقسيماتي است كه توجه به برخي از آنها در اين كتاب ضروري است.
هليه بسيطه و هليه مركبه
هليه بسيطه قضيهاي است كه محمول آن موجود و يا در معناي آن باشد و هليه مركبه به قرينه مقابله قضيهاي است كه محمول آن موجود نباشد.
ذاتي اولي و شايع صناعي
قضيه حمليه به اعتبار ديگري به حمل ذاتي اولي و شايع صناعي تقسيم مي شود.اگر محمول قضيه مفهوماً و مصداقاً عين موضوع بوده و اختلاف آنها تنها به اجمال و تفصيل باشد، قضيه ذاتي اولي است و اگر محمول قضيه عين موضوع نباشد، شايع صناعي است.
تحليلي و تأليفي
قضيه حمليه به اعتبار سوم به تحليلي و تأليفي تقسيم مي شود. قضيه تحليلي آن است كه مفهوم محمول عين مفهوم موضوع و يا از اجزاي مفهومي موضوع باشد. قضيه تأليفي نيز قضيهاي است كه محمول مفهوماً غير از موضوع و اجزاي آن باشد. ذكر اين نكته لازم است كه تحليلي در اينجا اصطلاح كانت بوده و فيلسوفان غربي اين اصطلاح را از او گرفته و با حك و اصلاحاتي به كار مي بردند. اين اصطلاح غير از اصطلاحي است كه احياناً در كلمات فلاسفه اسلامي ديده مي شود؛ مثلاً فيلسوفان اسلامي امكان را براي ماهيت ممكنه تحليلي مي دانند؛ به عنوان مثال «انسان ممكن الوجود است» از قضاياي تحليلي است.
موجبه و سالبه
قضيه به اعتبار نسبت ميان موضوع و محمول به موجبه و سالبه تقسيم مي شود.
حمل اولي و شايع: قيد نسبت و يا موضوع
گاهي اوقات در قضيه حمليه به مفهوم موضوع نظر مي كنند و به هيچ وجه، مصداق موضوع مورد نظر نيست و گاهي هم بر عكس، به مصداق موضوع نظر مي كنند و نه صرفاً به مفهوم آن. در اينجا براي جلب توجه خواننده يا شنونده، موضوع قضيه را مقيد به «حمل اولي » و «حمل شايع» مي كنند تا روشن شود كه در مورد اول، مقصود مفهوم موضوع و در مورد دوم مصداق موضوع مقصود است. مثلاً گفته مي شود: