راسل و انكار ضرورت عيني
ميان راسل و كاپلستون مناظرهاي در سال 1948 انجام گرفت كه در برنامه سوم بي بي سي پخش شد. در آن مناظره يكي از ادعاهاي راسل، انكار ضرورت عيني است. وي مي گويد:من عقيده دارم كلمه «واجب» فقط در صورتي مفيد معنا است كه به قضايا اطلاق شود و آن هم به قضاياي تحليلي ؛ يعني قضايايي كه نفي آنها موجب تناقض باشد. من امر واجب را فقط در صورتي قبول مي كنم كه امري داشته باشيم كه اگر وجودش را نفي كنيم دچار تناقض بشويم...ولي به نظر من «قضيه واجب» بايد تحليلي باشد. من نمي فهمم چه معناي ديگري مي توانند داشته باشند.قضاياي تحليلي پيچيدهاند و در منطق قدري جديداند. قضيه «هر حيوان غير ناطق حيوان است» يك قضيه تحليلي است، اما قضيهاي مثل «اين يك حيوان است» هرگز نمي تواند تحليلي باشد. درواقع، همه قضايايي كه مي توانند تحليلي باشند در تاريخ منطق قدري جديداند... چيزي به نظر من نمي رسد كه بتواند ما به ازاي اين اصطلاحات باشد. به نظر من كلمه «واجب» كلمه بي فايدهاي است، مگر در اطلاق به قضاياي تحليلي ، و گرنه در اطلاق به اشيا بي فايده است. .(1)لذا بارنز كه به نظر مي رسد از توضيحات ارائه شده در نفي وجود ضروري متأثر است، مي گويد:اين نقض قانون كاربُرد انگليسي است كه ضروري به معناي مستقل و سرمدي گرفته شود.(2)1. برتراند راسل، عرفان و منطق، ترجمه نجف دريابندري ، ص 202 - 204.2. The Ontological A gument p.30.