متعالي بودن خدا - نقد برهان ناپذیری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقد برهان ناپذیری - نسخه متنی

عسکری سلیمانی امیری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سياه نبودن است، ولي همين جمله دو تفسير دارد: تفسير اول به لحاظ هستي ‏شناختي ، به اين معناست كه هر سفيدي در واقع، غير سياه نيز هست. در اين تفسير باز صحيح است كه كل عالم جسماني يك واحد بي ‏نهايت و سفيد باشد.

تفسير دوم به لحاظ معرفت شناختي به اين معناست كه علم به سفيد بودن چيزي به معناي علم به سياه نبودن آن است. وقتي انسان به اين علم دست‏رسي پيدا مي ‏كند كه علم به سياهي هم داشته باشد و وقتي علم به سياهي پيدا مي ‏كند كه بعضي از عالم جسماني سفيد و بعضي ديگر سياه باشند، اما اگر همه عالم جسماني سفيد يا سياه باشد، سفيد بودن بي ‏معناست. پس ادراك ما نسبت به الوان فرع بر محدود بودن اشياي داراي يك رنگ است، گرچه اگر شيئي نامحدود و داراي يك رنگ باشد، هيچ تناقضي پيش نمي ‏آيد، اما آيا ادراك هر وصفي مبتني بر محدود بودن موصوف است؟ براي بررسي اين پرسش و پاسخ منفي به آن لازم است وصف خودآگاهي را مطرح كنيم. خودآگاهي وصف موجودي است كه از خودآگاه است. آيا خودآگاهي هر موجودي به دليل محدود بودن آن است؟ هيچ دليلي بر اين محدوديت نداريم، لذا اگر موجودي ويژگي موجوداتي را داشته باشد كه از خود آگاه هستند، بايد از خودآگاه باشد، گرچه نامحدود باشد. ممكن است گفته شود علم بشر به موجوداتي تعلق مي ‏گيرد كه محدود باشند، تا بتوان از او علمي به دست آورد و او را متصف به وصفي كرد، لذا چون خدا نامحدود است نمي ‏توان به او علم پيدا كرد. پيش‏فرض اين استدلال اين است كه علم پيدا كردن به چيزي مساوي با علم اكتناهي به معلوم است، ولي دليلي بر اين مسئله اقامه نشده است و در واقع، اين استدلال بازگشت به راه اول است.

متعالي بودن خدا

هادسون براي متعالي بودن خدا سه معنا ذكر مي ‏كند و براساس اين معاني الاهيات را مردود مي ‏شمرد.

ابتدا معاني «متعالي » را ذكر مي ‏كنيم، سپس اشكالات را براساس آن‏ها بيان مي ‏نماييم. هادسون مي ‏گويد:

به گمان من، نخست بايد چند معناي مختلف را كه به آن معاني خدا را متعالي ، يعني بيش از جهان يا غير از جهان دانسته‏اند، از هم تفكيك كنيم. بر طبق يكي از اين معاني ، خدا از اين حيث متعالي است كه جزئي از جهان مكانبَنْد و زمان‏مند نيست. اين جهان مخلوق اوست و او در آن فعّال است، اما اين جهان يا هيچ جزئي از آن را نبايد عين او دانست. بر طبق معناي ديگر، خدا از اين حيث متعالي است كه افعال و اوصافش از افعال و اوصاف ساير موجوداتي كه مشاهده مي ‏كنيم يا مي ‏توانيم تصور كنيم، برترند. او خلاّقيّتِ بي ‏نهايت، حكمت بي ‏نهايت، مهرورزي بي ‏نهايت، و جز اين‏ها دارد. بر طبق معناي سومي ، خدا از اين حيث

/ 219