با استفاده از برهان جهانشناختي نهايتاً به اينجا مي رسيم كه موجود ضروري وجود دارد. حال بعد از آنكه اين مطلب دريافت شد اين سؤال مطرح مي شود كه چگونه يك موجود ضروري بدون اينكه معلول موجود ديگري قرار گيرد مي تواند موجود باشد؟ ضرورت غير مشروط به عنوان آخرين حامل اشيا كه ما بهطور اجتنابناپذيري بدان نيازمنديم، براي عقل انسان مهلكهاي واقعي است. كانت در ادامه مي افزايد: ما نه مي توانيم اين انديشه را ناديده بگيريم و نه مي توانيم آن را بپذيريم كه ممكن است موجودي به عنوان برترين موجود در ميان همه موجودات بر ما نمودار شود، همانگونه كه بوده به خود بگويد: من كه از ازل تا ابد هستم، هيچ چيزي از آنچه اراده مي كنم خارج نيست، مگر خود از كجا آمدهام؟ در اينجا همه پشتيباني ها ما را مأيوس مي كنند.
توضيح اشكال اول كانت
در برهان جهانشناختي از يك موجود ممكن به يك موجود ضروري مي رسيم، ولي اين مقدار حركت فكري براي اثبات خدا كافي نيست، زيرا تا ثابت نشود كه آن موجود ضروري داراي علم مطلق، حيات مطلق و اوصاف ديگري است كه در اديان توحيدي به خدا نسبت مي دهند وجود خدا اثبات نمي شود و اثبات اين اوصاف در گرو برهانهاي هستي شناختي خواهد بود، زيرا با برهان جهانشناختي نمي توان اين اوصاف را به اثبات رساند.بنابراين، به ناچار بايد در دنباله استدلال از برهان هستي شناختي استفاده كرد تا مدعاي اديان