حاصل آن كه، وصف نور فقط از آينه صيقلى نورانى برخيزد چه اين كه: «اللّهُ نورُ السَّمواتِ و الاَرض...» (النور / 35) و نور نبوى نيز در پرتو حُجج الهى: «كلام خدا» و «عصمت قدسى» نمايان است كه فرمود:«اِنّى تارَكٌ فيكم الثَّقَلَين كتابَ اللّهِ وعترتى اَهلَ بيتى....»( )
(ملاصدرا)
زيبايى هاى جلوه اش، نخست در نقاب «عروس قرآن» آشكار است، چه اين كه «رسول اللّه» و «كلام اللّه»، هر دو از يك پيشگاه فرود آمده; يا به ارسال: «و لَمّا جائَهم رسوُلٌ مِن عِندِ اللّه...» (بقره / 101) و يا به اِنزال: «... وَاتَّبَعُوا النُّورَ الّذى اُنْزِلَ مَعَه...» (الاعراف / 157) و از همين جا، «كلام تدوين» (قرآن صامت)، نمايانگر «رسول تكوين» (قرآن ناطق) شده است چه اين كه: «كانَ القُرآن خُلْقُ نَبِيّنا(ص)».( )
(ملاصدرا)
«... و حقيقة القرآن عند المحققين من العرفاء هو جوهر ذات النبى(ص)، و قد سئلت بعض اَزواجه عن خُلقه، فقالت فى الجواب: «كانَ خُلْقُهُ القرآن»... .»( )(ملاصدرا)
و به زبان مثنوى مولوى:
البته پس از قرآن،بايستى درآينه «نفس» اوبه نظاره اش نشست چه اين كه: «... فقل تعالَوا نَدْعُ اَبنائنا و اَبنائكم و نِسائنا و نِسائَكم و اَنفُسَنا و اَنْفُسَكُم...» (آل عمران / 61); نفس و جانى كه كوثر اهدايى خدا به رسولش به حساب مى آيد: «اِنّا اعطيناكَ الكوثر.»(كوثر/1)
2ـ جلوه هاى رحمت الهى نخستين صدرنشين