نور الهی محمدی، با نگاهی به اندیشه های صدرای شیرازی

سید حسن حسینی

نسخه متنی -صفحه : 20/ 12
نمايش فراداده

هديه آسمانى

از اصل، پايه حضور حضرتش و علّت گزينش سپهرش، گنجايش دست رحمت مطلق الهى است:


  • همچو قرآن گشته نازل ز آسمان روح پاكت «رحمةً للعالمين» خُلق نيكت روضه خُلد بدين...

  • بهر آزادّى جانِ امّتان خُلق نيكت روضه خُلد بدين... خُلق نيكت روضه خُلد بدين...

(ملاصدرا)

رحمتى دامن گستر به پهنه جهانيان كه: «و ما اَرْسَلْناكَ اِلاّ رَحْمةً للعالَمين» (الانبياء / 107)،


  • حقّ مر او را برگزيد از انس و جان رحمةً للعالمينش خواند از آن

  • رحمةً للعالمينش خواند از آن رحمةً للعالمينش خواند از آن

(مثنوى مولوى)

همان رحمتى كه با رحمت دو سويه الهى قرين و به نور جهان گستر رهنمون است، «يا ايّها الذين آمَنوا اتَّقُوا اللهَ و آمَنوا بِرَسُولِه يؤتِكُم كِفَلينِ مِن رَحْمَتِهِ و يجعل لكم نُوراً تَمْشُونَ به و يَغْغِر لكم...» (الحديد / 28) و بدين سان، در هر دو جهان در پرده روى وى «نور رحمت» مى تابد كه:


  • خواجه دنيا و دين گنج وفا آفتاب شرع و درياى يقين نور عالم رحمةً للعالمين...

  • صدر و بدر هر دو عالم مصطفى نور عالم رحمةً للعالمين... نور عالم رحمةً للعالمين...

(منطق الطير عطار)

به واقع، وى همان هديه رحمت آسمانى است: «اِنّما اَنَا رحمةٌ مُهْداةً»،( ) كه جهان و انسان، در ريشه هستى او سرچشمه دارد: «...لَوْلاكَ ما خَلَقْتُ اَلافْلاكَ...»( )


  • خويشتن را خواجه عرصات گفت هر دو گيتى از وجودش نام يافت همچو شبنم آمدند از بحر جود نور او مقصود مخلوقات بود حق چو ديد آن نور مطلق در حضور بهر خويش آن پاك جان را آفريد آفرينش را جز او مقصود نيست پاك دامن تر از او موجود نيست...

  • انّما انا رحمة مهدات گفت عرش نيز از نام او آرام يافت خلق عالم بر طفيلش در وجود اصل معدومات و موجودات بود آفريد از نور او صد بحر نور بهر او خلقى جهان را آفريد پاك دامن تر از او موجود نيست... پاك دامن تر از او موجود نيست...

(منطق الطير عطار)