تلخیصی از کتاب «امریکا رویاروی اسلام استراتژی نظامیگری امریکا بعد از 11سپتامبر»

منوچهر محمدی

نسخه متنی -صفحه : 28/ 13
نمايش فراداده

مواضع كشورهاي پيراموني  بحران

براي بررسي مواضع دولت هاي ديگر در قبال  سياست  تفوق طلبي و سلطه جويي امريكا در ايجاد نظام نوين در جهان بر پايه سياست  نظامي گري و با توجه به موقعيت جغرافيايي وگرايش هاي سياسي به امريكا  آنها را به ترتيب زير  دسته بندي مي نماييم:  

الف) حاميان امريكا (انگليس و اسرائيل )

رابطه امريكا , انگليس و اسرائيل بر اساس وجود مثلثي است كه يك رأس آن در قاره امريكا , رأس ديگر آن در اروپا و رأس سوم آن در جهان اسلام و خاور ميانه كاشته شده است .
 دولت انگليس كه روزي از بزرگترين امپراتوري هاي استعماري جهان بوده است هم در ايجاد امريكاي امروز كه قبل از استقلال , مستعمره آن دولت محسوب مي گرديد نقش اساسي داشته است و هم در ايجاد نظام صهيونيستي در فلسطين , نقش كليدي بازي كرده است. فرهنگ آنگلوساكسون همچنان به عنوان فرهنگ مسلط و غالب بر نظام چند فرهنگي امريكا خود نمايي مي كند و صهيونيسم بين الملل در ميان ثروتمندان و قدرتمندان حاكم در امريكا و انگليس از نفوذي انكار ناپذير و عميق برخوردار مي باشند.
دولت اسرائيل بدون حمايت امريكا در منطقه خاورميانه و جهان اسلام امكان حيات و بقاء , حتي براي يك  روز ندارد و دولت مردان امريكا هم بدون حمايت لابي صهيونيسم قادر به حضور بر اريكه قدرت نمي باشند . انگليس نيز با ازدست دادن قدرت  امپراتوري و استعماري خود بعد از جنگ جهاني دوم  الزاماً بر قدرت نظامي و اقتصادي امريكا تكيه كرده است و همچنان به عنوان يك شريك صاحب حق و ذي نفوذ  از بقاياي منافع استعماري خود دفاع مي كند.
 در ماجراي 11 سپتامبر دولت انگليس حمايت كامل خود را از اقدامات امريكا عليه تروريسم و بويژه عمليات نظامي در افغانستان وعراق اعلام داشت و همه امكانات و تجربه خود را در اختيار اين دولت قرار داد و احتمالاً در آينده ي نزديك هم سياست فعلي خود را حفظ نموده و تداوم خواهد بخشيد. در عين حال نبايد اطمينان داشت كه در صورت تداوم و گسترش اين عمليات به ساير كشورها و مناطق جهان و بروز اصطكاك منافع ميان امريكا و انگليس اين كشوركماكان به سياست حمايت از امريكا وفادار مانده و تا پايان با امريكا خواهد ماند.
تفاوت اساسي كه ميان امريكا و انگليس وجود دارد اين است كه دولت انگليس در اعمال سياست هاي خود از يك برنامه ريزي دراز مدت پيروي كرده و با ژرف انديشي عميقي عمل مينمايد و عموماً منافع دراز مدت خود را فداي منافع كوتاه مدت نميكند وچنانچه تعارضي ميان سياست هاي كوتاه مدت امريكا و سياست هاي دراز مدت انگليس به وجود آيد معلوم نيست كه دولت انگليس تسليم خواسته هاي امريكا شود و منافع دراز مدت خود را به خطر اندازد .
از طرف ديگر حمايت انگليس از امريكا تنها موجب تقويت رواني دولت مردان اين كشور مي گردد و ضرورتاً بر توان اين كشور نمي افزايد و بعنوان يك ائتلاف بزرگ نمي توان حساب ويژه اي براي اين حمايت ها باز نمود ؛ زيرا كه نه از نظر اقتصادي و نه از نظر نظامي , حمايت انگليس چيزي بر قدرت امريكا نخواهد افزود ودر واقع انگليس در هر اتحاديه اي سعي مي كند بدون سرمايه گذاري ويژه , سود بيشتري را نصيب خود نمايد.
 سابقه نفرت آلود استعماري انگليس نيز نه تنها بر اعتبار جهاني اين اتحاديه نمي افزايد ؛ بلكه به خاطر سوابق مذكور بر نفرت عمومي جهان از امريكا خواهد افزود.  رژيم صهيونيستي اسرائيل نيزامروزه با توجه به گرفتاري ها و درگيري هايي كه خود در داخل فلسطين اشغالي به ويژه در برخورد روزمره كه  با انتفاضه دارد نه تنها قادر به كمك به امريكا نيست ؛ بلكه خود چه از نظر نظامي , چه اقتصادي و چه سياسي چنان باري بر دوش ايالات متحده  امريكا مي باشد كه ضرورتاً در اتخاذ سياستهاي خاورميانه اي خود بايد آنرا يدك بكشد .
حمايت يك پارچه و بي چون و چراي امريكا از اسرائيل موجب برانگيخته شدن نفرت فزاينده اعراب و مسلمانان نسبت به اين كشور شده است. در جنگ اعلام شده از طرف امريكا عليه تروريسم , اسرائيل به دنبال حل مشكلات خود مي باشد و در واقع بر مشكلات امريكا افزوده است . تلاش اسرائيل براي قرار دادن گروه هاي مبارز و نهضت هاي مقاومت در فلسطين اشغالي در ليست گروه هاي تروريستي مشكل جدي براي امريكا در رابطه با دولت ها و ملت هاي عربي و اسلامي بوجود آورده است.
 از يك طرف حمايت بي دريغ دولت بوش از سياست هاي جنگ طلبانه دولت شارون در اسرائيل موجب نفرت فزاينده مسلمانان , بلكه جهان بشريت از هر دو دولت گرديده است . از طرف ديگر به خاطر نوعي هم خواني ميان سياست نظامي گري امريكا بعد از 11 سپتامبر و سياست مشت آهنين دولت شارون موجب عميق تر شدن بحران خاورميانه گرديده است . در مجموع مي توان گفت اتحاد و ائتلاف ميان اين سه دولت نه تنها چيزي بر قدرت وتوانايي امريكا نمي افزايد ؛ بلكه خود چالش ها ونقاط ضعف  بيشتري بر دوش امريكا قرار خواهد داد كه به سادگي نمي توان از آنها صرفنظر كرد.