بى گمان هر كدام از عوامل موثر در پيروزى انقلاب اسلامى، عامل تداوم آن نيز شمرده مى شود و اگر آن عوامل دچار انحراف شوند يا به گونه اى مورد تهديد قرار گيرند، انقلاب اسلامى نيز آسيب خواهد ديد.
هم چنين آن دسته از عوامل شتاب زاى پيروزى انقلاب كه به شرايط قبل از انقلاب اختصاص نداشتند، مانند هوشيارى مردم نسبت به تحركات دشمن، در صورت غفلت يا سستى مى تواند آسيب هاى جدى بر انقلاب وارد آورد.
پس از گذشت دو دهه، آسيب شناسى انقلاب، مفهوم جديدى به خود گرفته است، زيرا اين بار، آسيب ها به جاى آن كه از سوى دشمن، يا به علت كاهش جاذبه ى عوامل انقلاب پديد آيند، ممكن است از سوى همان عواملى ظاهر شوند كه روزى خود عامل پيروزى بودند.
براساس اين ديدگاه، آسيب ها در درون همان عواملى بررسى مى شوند كه بايد در عمل حافظ انقلاب و عامل پايدارى آن باشند.
بى گمان نمى توان از ميان مجموعه عواملى كه به طور جمعى آسيب زا هستند، يك يا چند عامل را بزرگ نمايى كرد. با اين حال، طبقه بندى آن ها، كار دشوارى نيست. گاه در درون يا حاشيه ى هر عامل تهديدكننده، عوامل ديگرى مشاهده مى شود كه از عامل اوّليه، اثر پذيرفته اند. بدين ترتيب ممكن است عامل اصلى خود معلول باشد.
در تحليل هاى راه بردى نبايد توجه به علت ها، پژوهش گر را از حساسيت نسبت به معلول هاى اثرگذار، باز دارد.
امروز رودررويى جناح هاى سياسى و بى توجهى به مصالح ملى و آينده ى انقلاب اسلامى در ميان كشاكش مبارزات جناحى و نيز افول تدريجى معنويت در جامعه و ايثار در ميان اقشار مختلفى كه آن روزگار شكوهمند را پشت سر گذارده اند، در تحليل منطقى، معلول به حساب مى آيند، لكن كيست كه نداند شكننده ترين آسيب ها را، همين معلول ها بهوجود مى آوردند.
حقيقت اين است كه جامعه ى انقلابى و اسلامى ما فرصت آن را ندارد كه تا گشوده شدن راه حل اين پديده ها، در آتش اين معلول ها بسوزد و شاهد خاكسترشدن ارزش هاى والاى آن باشد.
هر پزشك با تجربه اى، قبل از مداوا، مى كوشد تب بيمار را پايين بياورد، زيرا با تب بالا، نه تنها هيچ معالجه اى سودمند نيست، بلكه ممكن است بر وخامت حال بيمار نيز بيفزايد. بنابراين اگر دل سوزان فرهيخته ى انقلاب اسلامى در كارهاى اصلاح طلبانه ى خود به اين نكته توجه نكنند، بيمار تب دار آنان در زير تيغ جراحى، به جاى اصلاح و معالجه، جان خواهد باخت.