حضور شخصيت هايى چون شهيد مطهرى و ... در دانشگاه بر پيوند انقلاب و دانشگاه مى افزود. وجود انجمن هاى اسلامى در راه اندازى و حفظ جريان اسلامى و ايجاد اين ارتباط تأثير زيادى داشت.
در تحكيم پيوند دانشگاه و انقلاب اسلامى، بايد به جريان هاى دانشجويى خارج از كشور توجه ويژه داشت، زيرا آنان مبارزه ى گسترده اى را در اروپا و امريكا عليه رژيم به راه انداخته بودند و از هر فرصتى براى ضربه زدن به رژيم استفاده مى كردند. با اين كه جريان هاى دانشجويى عقيده هاى مختلفى داشته، اين جريان ها غالباً با رشد نهضت امام، به انقلاب پيوستند و جو حاكم بر آن ها هوادارى از انقلاب و رهبرى آن بود.
روابط نزديك جريان هاى ياد شده با رهبرى و آزادى هاى سياسى، به آن ها امكان مى داد در طيف انقلابى و اسلامى دانشگاه هاى داخل تأثير مستقيم بگذارند و روزبه روز بر تعداد جناح دانشگاهى انقلاب بيفزايند.
در اين شرايط، ارتباط و مبادله ى پيام بين دانشگاه و حوزه ى علميه شتاب بيش تر به انقلاب بخشيد و روحانى و دانشجو به عنوان تكميل كننده ى نقش يك ديگر، در كنار هم قرار گرفتند. اين همكارى راه را براى فراگيرشدن انقلاب در جامعه و دانشگاه هموار و دانشگاه را به يكى از ميدان هاى باشكوه مبارزه و دژ تسخيرناپذير تبديل كرد. به اين ترتيب دانشگاه، به رغم سركوب هاى پى درپى به دست مأموران رژيم، استوار ايستاد و با مقاومت با شكوه خود به ملت مبارز اميد بخشيد. مردم نيز با مشاهده ى مقاومت دانشجويان، به تحسين و حمايت همه جانبه از آنان پرداختند و اين گونه بود كه دانشگاه يكى از مهم ترين و مؤثرترين مراكز آگاهى بخش و سنگرهاى انقلاب اسلامى شد.
جالب اين كه تحصن روحانيان در اعتراض به ممانعت از ورود رهبر انقلاب اسلامى به كشور به دست دولت بختيار، در مسجد دانشگاه انجام پذيرفت; يعنى «دانشگاه، حوزه و مسجد يك جا ادغام شدند و روحانيّت، دانشگاهيان و مردم به سان سه رودخانه ى خروشان به دريايى تبديل شدند و كاخ فرسوده ى رژيم را درهم شكستند.»