مرگ

نسخه متنی -صفحه : 45/ 14
نمايش فراداده

عيسي -و-يحيي ع

حضرت يحيي پسرزكريااز پيامبران عصرحضرت عيسي ع بود،باعيسي ع دوست وانس داشت ،يحيي ازدنيا رفت ،پس ازمدتي عيسي ع بالاي قبراوآمد،ازخداخواست اورازنده كند، دعايش به استجابت رسيد،ويحيي زنده شدوازميان قبربيرون آمد،وبه عيسي ع گفت :ازمن چه مي خواهي ؟عيسي ع فرمود:مي خواهم بامن همانگونه كه دردنيا مانوس بودي اكنون نيزدوست باشي وبامن انس بگيري .

يحيي گفت :هنوزداغي و تلخي مرگ ،دروجودم ازبين نرفته است ،وتومي خواهي مرادوباره به دنيا برگرداني ودرنتيجه بارديگرمراگرفتارتلخي وداغي مرگ كني ؟آنگاه اوعيسي ع راراه كردوبه قبرخودبازگشت .

/فروع كافي ج 1ص 72 .