مرگ

نسخه متنی -صفحه : 45/ 3
نمايش فراداده

مرگ ـ خواجه نظام الملك

منجم موصلي سالهادرسفروحضرملازم ركاب خواجه نظام الملك وزيرودانشمنددوره سلجوقيان بود،وهمواره درخدمت اوحاضرمي شد،وزيرنيزبه اواحترام مي كرد .

منجم موصلي درايام پيري ازخواجه خواست كه به اواجازه دهدتابه نيشابوررود ودرآنجاساكن شود .

خواجه اجازه داد،خواجه درروزحركت وخداحافظي منجم موصلي ازاوپرسيدعمرمن تاچه زمان دردنياخواهدبود؟ .

منجم گفت تاشش ماه پس ازمرگ من .

سرانجام منجم موصلي به نيشابوررفت ،وخواجه مرتب جوياي حال اوبودتااينكه به قول شاعرمعروف جامي

ازاين حكايت گذشت سالي چند

كه بودخواجه به خويشتن خرسند"ناگهان قاصدي رسيدازراه

زنيشابورواهل آن آگاه "خواجه احوال موصلي پرسيد

گفت مسكين به خواجه جان بخشيد

خواجه چون اين سخن راشنيد،اطمينان يافت كه روزهاي آخرعمرش نزديك است ،وبه همين جهت آماده سفرآخرت شدوپس ازشش ماه جان سپرد