پشيماني عمرو عاص - مرگ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مرگ - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پشيماني عمرو عاص

ابن عبدالبردرج ‚ص "الاستيعاب "نگاشته .

هنگامي كه عمروبن عاص دربسترمرض بود،ابن عباس به ديدن اوآمدوپس ازسلام جوياي حالش شد،درجواب گفت:درمرحله اي قرارگرفتم كه احساس مي كنم ،كمي ازامردنيايم راآبادساختم وبسياري ازدين خودراتباه ساختم واگرآنچه راكه تباهش نموده ام اصلاح كرده وآنچه راكه اصلاح كرده ام تباه ساخته بودم ،هرآينه قرين رستگاري مي شدم ،اكنون اگرمي توانستم جبران گذشته را بكنم وبحالم سودي داشت ،اين كاررامي كردم واگرمي توانستم ازاين مهالك فرار كنم ،فرارمي كردم اكنون خودرابين زمين وآسمان معلق مي بينم ،نه بانيروي دستانم مي توانم بالاروم ونه قدرت آن رادارم كه به زمين فرودآيم وروي پاي خودقرار گيرم !!اكنون اي برادرزاده !مراپندي ده تاازآن بهره گيرم .

ابن عباس در جواب عمروگفت:هيهات ،چقدردوراست كه به مقصدبرسي !اينك ،برادرزاده تونيزبرادروهمانندتواست ،توگريه نخواهي كردمگرآنكه منهم خواهم گريست ، چگونه كسيكه خودرامقيم اين دنيامي داندبه رفتن به سراي ديگرايمان مي آورد؟ عمروگفت:حتي دراين هنگام كه به هشتادوچندسال رسيده ام ومرگم فرارسيده ، مراازرحمت خدامايوس مي كني ؟!بارخداياؤابن عباس مراازرحمت تومايوس مي سازد،آنچه مي خواهي ازمن بگير!تاخشنودي گردي !ابن عباس گفت:هيهات ! اين آروزئي دورودرازاست ،تونورامي گيري وكهنه وفرسوده رامي دهي !عمرو گفت:اي ابن عباس !ازجان من چه مي خواهي ؟كلامي نگفتم مگراينكه عكس آن را ازتوشنيدم !! .

/ 45