حزقيل -پيامبر - مرگ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مرگ - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حزقيل -پيامبر

از سوي خداوند به يكي از پيامبران بنام حزقيل الهام شد كه به فلان حاكم بگو پس از مدت اندكي ، ميميري .

حزقيل پيام خداوند را به او ابلاغ كرد .

حاكم ، سخت وحشت زده شد ، روي تختش به دعا و راز و نياز پرداخت ، و بقدري هنگام دعا متوجه خدا بود كه ضعف بر او عارض شد و از روي تخت به زمين افتاد ، و در دعايش مي گفت " يا رب اخزني حتي يشب طفلي و اقصي امري " اي پروردگار من ، به من آنقدر مهلت بده كه كودكم بزرگ شد ، و زندگي خودمان را سامان بدهم " .

خداوند دعاي او را باتجابت رساند ، و به حزقيل وحي كرد برو به حاكم بگو مرگ تو را تا پنزده سال تاخير انداخت .

حزقيل عرض كرد " اي خداي من مي داني كه من هرگز دروغ نگفته ام " .

به او وحي شد " تو بنده مامور هستي ، برو و اين پيام را ابلاغ كن " .

/ حزقيل سومين خليفه بعد از موسي " ع " در بني اسلائيل بود كه اوليل خليفه " يوشع بن نون " بود و دومي " كالب بن يوفنا " بود .

/بحار جلد 4 صفحه 112 .

/ 45