سراي -فاني - مرگ نسخه متنی

سراي -فاني

در خبراست شخصي درصرحائي تفرج ميكردوصنعت حقتعالي مشاهده مينمودناگاه شيري آدمي خواردچاراوشدوقصداوكردناچارشده ازاوگريخت وشيرازعقب او ميرفت اتفاقاچاهي بين راه پديدآمدباخودگفت خودرادراينچاه اندازم اگر چه ازاينجهت آزارمي بينم شايدازدست شيرخلاص شوم چون آن مردنظردرآن چاه كرداژدهائي عظيم ديددرته دهن بازكرده كه اگرخودرادرچاه اندازدبدهان اژدهاافتددركنارچاه بته خاري ديدكه بچاه آويخته دست بريته زدوقام بگرفت وخودرادرچاه آويخت كه شايدباينوسيله ازچنگ شيرواژدهانجات يابدناگاه دوموش ديدبغايت بزرگ يكي سياه ويك سفيدكه دندان دربيخ آن بته خاركرده مي بريدندوبجدتمام مي كاويدندوبيخ آن بته رابرمي آوردندونزديك بودكه آن مرددرچاه ودردهان اژدهاافتدوآن مي آوردندونزديك بودكه آن مرددرچاه و دردهان اژدهاافتدوآن بته خارترنجبين ترمشغول بود،اين عزيزبدانكه ي ن شير اجل است كه درپي آدميست ودندان براوتيزكرده وآنچاه دنياست واژدهاكه دهان بازكرده گوراست تابيكدام زدن طعمه دهان اوخواهدبودوآنخاربن كه ترنجبين داردايام چندروزحيات دنياست كه به آن مشغول است وآن دوموش سياه وسفيدشب وروزه است كه بيح حيات درخت آدمي راميكاوندوناگاه قطع خواهند كردكه درل دهان اژدهاي گورافتدودرميان اينهمه خطرهاي هولناك بان اندك شيريني ازلذت هاي دنياغافلانه مشغول است .