ارزش -عمل - مرگ نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
ارزش -عمل
دربحرالسعاده آورده اندكه مردي بودعارف وآگاه بسياربزرگ وداناعمراو باخررسيده وباايمان بوددرآندم آخرين مقام ورفيقان بهشتي اوراباونمودند آنمردمتقي متوجه به آن طرف بودباخوتدعيش خوش داشت زن وفرزندانش برسر بالين اوجمعيت كرده وناله وزاري مي كردندآن مردچشم بگشودايشان راگريان ديدگفت چراگريه ميكنيدگفتندازبراي توگفت جاومكان من درنهايت خوبي است ايكاش زودترازاين زندان پرمحنت خلاص ميشدم پس روي بجانب زن كردو گفت توازبراي چه گريه ميكني گفت چون گريه نكنم كه تومونس ومحرم وغمخوار من بودي بي توچون خواهم كردودرفراق توتنهاوبيكس وغريب چگونه بسربرم پس ازفرزندان پرسيدگفتندازبراي آنكه بي پدرويتيم ميمانيم آنگاه ازخويشان استفارنمودگفتندچون تويارومصاحبي ازميان ماميرودپس ازپدرسؤال نمود گفتداي فرزندچون گريه نكنم كه اميدداشتمم كه چون تويادگاردارم نام درجهان گم نخواهدبودچون توبروي من ناتوان ميمانم پس روي بمادركردوپرسيدنوحه و زاري توازچه راهست گفت اي نورديده من آرزوداشتم بدست توبخاك روم ودر سايه دولت تواين پنجروزه عمررابگذارنم چون اين سخنان ازايشان بشنيدبرخاست وتكيه كردبنشست وگفت حيف ازاين عمركوتاه كه درراه شماصرف كردم وصد افسوس كه شمابيدردان رادوست خوددانسته ام وشماهمه درغم خودبوده ايدو هيچكدام درغم آخرت ودين من نبوده ايدكه آيابرسرمن چه خواهدآمدودرقبه ها وازسكرات موت وتلخي جان كندن چون خلاص خواهم گشت شب اول گوردرمنزل تنك وتاريك وبي هدمت جواب منكرونكيرراچون خواهم دادوازگورچون برخواهم خاست ونامه اعمال چون خواهدبودوازصراطچون خواهم گذشت آيادوزخ نصيب من خواهدبوديابهشت شماهمه ازبراي روزگارخودنالمه ميكنيدبراي حال من نفعي ندارداين بگفت وجان بحق تسليم كرد .