بهره گيري - از-فرصتها - مرگ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مرگ - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بهره گيري - از-فرصتها

بيگناهي را باتهام اينكه مرتكب قتل شده است ، باعدام محكوم كردند و جلادي را مامور بريدن سر آن بيچاره نمودند .

جلاد او را به قتلگاه برد و بستوني بست تا سر از تنش برگيرد .

بيچاره در برابر جلاد بناي عجز و تضرع و گريه و زاري را گذاشت و از او درخواست كرد كه وي را باز كند و بستون مقابل بندد .

جلاد گفت اي بدبخت ، از اين مهلت كم دوام ترا چه حاصل ؟ همان به كه كارت را يكباره سازم و خود و ترا از تحمل يك عذاب روحي رهائي بخشم .

بيگناه بر ميزان عجز خود بيفزود و گفت اين آخرين خواهش و آرزوئي را كه من در زندگي دارم ، بپذير ، چرا كه شايد در فاصله باز شدن از اين ستون و بسته شدن بدان ستون خداوند فرجي عنايت فرمايد .

جلاد را دل بحال او بسوخت و خواهشش را پذيرفت و او را باز كرد و از اين ستون بستون مقابل بست .

اتفاقا برحسب تقدير الهي و بنابر مضمون مثل معروف سر بيگناه تا پاي دار برود ، ولي بالاي دار نرود حاكم شهر را گذر از طرف اين ميدان بيفتاد و چون بسياري جمعيت و انبوهي مردم را ديد ، از علت اجتماع آنها پرسيد و همينكه از قضيه آگاهي يافت ، باحضار محكوم امر بداد .

بيچاره حضور حاكم را مغتنم دانسته ، بيگناهي خود را ثابت ساخت و از آن قصاص بدون استحقاق رهائي يافت .

/ داستانهاي امثال

/ 45